درگفت و گو با علي مومني عنوان شد شعر نوين حجم
گفت وگو |
اشاره:
وقتي حذف ردپاها در شعر حجم به حذف معنا بدل شد، شاعري گلستاني تصميم گرفت بهجاي پيروي کورکورانه از اين جريان، صداي تازهاي وارد کند. او گونهاي تازه از اين نوع شعر را با عنوان «نئواسپاسمانتاليسم» نه از سر تفنن، بلکه بهمثابه ضرورتي شاعرانه و با رويکردي عالمانه معرفي کرد.
سيد حسن حسيني نژاد
«شعر حجم»، يکي از جمله گونههاي شعر امروز کشورمان است و زماني به وجود آمد که شاعرانِ موج نو، رويکردِ زباني متفاوتي را در شعر آغاز کرده بودند و يدالله رؤيايي (1311-1401) و چند تن از شاعران، پس از موج نو، جريان اينگونه از شعر را شکل دادند. آنها بهطور همزمان در دو عرصة شاعري و نظريهپردازي فعاليت کرده و يدالله رؤيايي، بهعنوان شاخصترين نظريهپرداز و شاعرِ شناختهشدة شعر حجم، هم به تشريح، تبيين و معرفي مؤلفهها و شاخصههاي اين نوع شعر پرداخت؛ هم تلاش داشت اشعاري منطبق بر آرا و نظريات خود بسرايد که ماحصل اين فرايند، ارائه تعريفي تازه از شعر و خلق اشعاري به تعبيري فُرم گرا، ساختارشکنانه و مبتني بر هنجار گريزي و تجربههاي نامتعارف زباني است. همچنين وقتي به منابع ديگري نگاه مياندازيم، مشاهده ميشود که اين نوع شعر، داراي گونهاي از ابهام است و بنا به نظر رؤيايي، بر مبناي سه اصلِ فاصله، ايجاز و حرکت؛ نظام پيدا ميکند و شعر حجم بهجاي عرضة معنايي معلوم يا ارائه تصوير و مضموني خاص، به دنبال ايجادِ حجم يا فاصلهاي در ذهن مخاطب است و گويي خواننده مکلف است با تلاش ذهنيِ خود، ميان واژگان و نشانههاي ناهمگون شعر ارتباط ايجاد کند و از اين طريق به تداعي، معنا و يا تصور و تصويري غيرمنتظره دست يابد.
چهار برادر شاعر در تاريخ 1200 ساله شعر فارسي
از سويي ديگر در طول تاريخ 1200 ساله شعر فارسي که از اواسط سده سوم هجري آغاز شد؛ تنها نام چهار برادر مؤمني که جملگي شاعر هستند به چشم ميخورد و بيشترين تعداد شاعراني که باهم نسبت برادري داشتهاند، سه نفر بودهاند (نظامالدين معمايي استرآبادي، مهدي استرآبادي، طائري استرآبادي) که باز آنهم برحسب اتفاق متعلق به شهر استرآباد و سرزمين گرگان (اواخر سده نهم و اوايل قرن دهم و از شاعران مشهور دوره ايلخاني و صفوي) هستند. احمد (1329)، مرحوم محمود (1332)، ابوالقاسم (1336) متولدين دامغان و علي (1345) متولد گرگان؛ چهار برادر شاعر مسلک مؤمني، هر يک تأثير بسزايي در شعر معاصر گرگان و حتي ايران داشته و دارند که اين خانواده از ابتداي دهه 1340 به گرگان کوچ کردند و پس از رسيدن به سنين جواني، پيروان سبک شعري شدند (شعر حجم) که باز برحسب اتفاق، يک دامغاني ديگر (يدالله رؤيايي) آن را پايهگذاري کرده بود و پس از گذشت نيمقرن بهجرئت ميتوان گفت که باني فقيد شعر حجم، در رؤياهايش هم نميتوانست تالياني بهتر از اين چهار برادر براي حجم شاعرانهاش بيابد و آنها پرچمداران شعر حجم در شمال ايران بشوند.
يدالله رؤيايي و اسپاسمانتاليسم
با نگاهي به تاريخ شعر ايران، يدالله رؤيايي با همراهي چند شاعر ديگر و نيز امضاي جمعي از نقاشان، سينماگران، فيلمنامه نويسان و … مانيفست «اسپاسمانتاليسم» را در زمستان 1348 شمسي منتشر کردند که بعدها به خلق نگرش تازه شعري با عنوان «شعر حجم» منجر شد و چشمانداز نويي را در برابر مخاطبان شعر فارسي قرارداد.
در سالهاي نخستين شکلگيري جريان «شعر حجم» و بعد از آن، به تعبير برخي از دوستدارانش از فهميدهترين و با برنامهترين و تعمديترين حرکتهاي فرمي در هنر و شعر معاصر به شمار ميرفت؛ آنهم در دهههايي که هنوز لذت خوانش کلاسيک در ذهن همهجا خوش کرده بود. رؤيايي در مورد بُعدهاي چندگانه در تصوير و واقعيت حرف ميزند، از حرکت حرف ميزند و از تخريب و نوآوري در بنيانهاي تشبيه و استعاره و توصيف، از آشناييزدايي، از دنياي متن، از نسبي بودن هر نوع برداشت از متن و شعر سخن ميگفت که شايد اين بحثها در غرب پيشينه درازي داشته باشد اما مطرح کردن و بهويژه قبولاندن آن براي مخاطبان ايراني، هنري ميخواست که آن هنر، دقيقاً در يدالله رؤيايي بود. درگذر زمان اينگونه از شعر همانند برادران مؤمني، دوستداران و شاعراني پيرو را پيدا کرد، اما به همين شکل نماند و نقدها، نظرها، اصلاحها و نظريههاي جديدي را پيش روي خود ديد که يکي از اين نظرها و نو شدنها به نظر و پيشنهاد علي مؤمني، کوچکترين برادر شاعر خانواده بود که «نئواسپاسمانتاليسم» را مطرح کرد.
نئواسپاسمانتاليسم؛ پيشنهادي که رد شد
«نئواسپاسمانتاليسم» پيشنهادي بود که سالها پيش از سوي علي مؤمني به يدالله رؤيايي شد اما او نپذيرفت ولي به دليل اعتماد کاملش به علي مؤمني به او گوش داد ولي در عمل علاوه بر نپذيرفتن، فنومنولوژي (پديدارشناسي) شعر حجم را که همان پافشاري بر انديشههاي هوسرلي بود منتشر کرد. بر همين روال هم شاعران شعر حجم بدون آنکه بدانند دشمن اصلي آنها اعتقاد داشتن به سوبژکتيويته (فرديت) افلاطوني است که متافيزيک در دامن آنها گذاشته است يا يکييکي خاموش ميشدند و يا در عمل رفتهرفته از مکتب شعر حجم به سرپرستي يدالله رؤيايي دم ميزدند. اما علي مؤمني پا پس نکشيد و در زمينه شعر حجم و نئواسپاسمانتاليسم، نظريات نوين و قابل تعمقي را در چندين مقاله تحقيقي و تحليلي قلمي کرد و همواره با حفظ روحيه کنجکاو و پرسشگرش، در کنار سرودن شعر، درباره نئواسپاسمانتاليسم سخن بگويد و آن را براي مخاطبان و دوستداران اينگونه از شعر ملموستر کند. به بهانه نئواسپاسمانتاليسم يا همان حجمگرايي نوين به سراغ علي مؤمني رفتيم و او با ذکر تعابيري قابلفهم، گوشهاي از جهان شعر نوين حجم و مسائل مرتبط به آن را مطرح کرد که در ادامه از نظر مخاطبان ميگذرد.
يدالله رؤيايي و ديگر پيروان شعر حجم با پيروي از پديدارشناسي هوسرلي و بيانيه خود، خواننده را بهنوعي وادار ميکردند تا از مسيرهاي بشدت خصوصي به مقصدي از پيش تعيينشده برسانند، درباره مسيرها و نگاهشان بفرماييد و انتهايش به کجا رسيد؟
«شعر حجم» بالا رفتن همزمان سنگ و پايين ريختن همزمان آب است؛ يعني اينکه شعر حجم پيروان خود را همزمان با خودش کشف کرد و پديدارشناسي هوسرل و بيانيه هم مشخصات آن آبشاري بود که همه باهم ناگهان در اطراف آن جمع شده بودند. جايي جادويي در ضمير ناخودآگاه عدهاي که ميخواستند ديگران را هم از طريق ضمير ناخودآگاهشان به آنجا دعوت کنند؛ براي همين «ردپاهاي» خود را حذف تا هر کس از راههاي خصوصي خود اين بينهايت در عمق را طي و خوانندگان شعرهايشان را تبديل به شاعران شعر ديگر کنند. اما نهايتاً تعداد اين حذفها آنقدر زياد و صميمي و دستهجمعي شدند که ديگران فکر کردند تعريف «شعر حجم» يعني تعريف حذفِ «جاي پا» و هر کس خزعبلات خودش را با حذف کردن عناصري که بيشتر به پانتوميم شبيه شده بود با لالبازي خاصي براي ديگري ميخواند و در صورت اعتراض با فحشهاي اديبانه سرکوب و مورد مواخذه قرار ميگرفت. اين سرکوبها هم انتهايي نداشت و روزبهروز بزرگتر، قدرتمندتر و گندهتر ميشدند بهطوريکه هر کس به تعبيري يک باند و تعدادي دور خودش جمع کرده تا به بقيه زور بگويد بدون آنکه اصلاً شاعر باشند، مثلاً نظامي و خاقاني خوانده باشند. من براي بعضيها گاهي اوقات از شعرهاي خودشان مثال ميآوردم و اصلاً يادشان نبود که آنها را خودشان گفته بودند. شاعري که شعرهاي خودش را به ياد ندارد چه انتظاري از خواننده دارد که آن شعرها را حتي بخواند و مورد افزونه دال نسبت به مدلول قرار دهد.
شما با درک دنياي اسپاسمانتاليسم از يکجايي به بعد نتيجه گرفتيد که بايد نگاه تازهتري به اينگونه شعري انداخت، چه مؤلفهها و مسائلي باعث شد تا در ذهن شما در ادامه چيزي با عنوان نئواسپاسمانتاليسم شکل بگيرد؟
اين نگاه به چند دليل انجام شد و نيازهايي که ميبايست يک شاعر با اطراف خود توليد نسبت کند که در توضيحات و پرداخت و اجراهاي متفاوت «شعر حجم» نبود؛ يعني حوادث متعدي که شعر حجم نميتوانست با آن کنار بيايد؛ مثل غرق شدن کشتي سانچي، حادثه متروپل، آتش گرفتن ساختمان پلاسکو، زلزله کرمانشاه و … که ميتوان ذکر کرد. همچنين يکي از دليلهاي ديگر، نداشتن تعريف از مباحثي مثل تعريف زمان، قدرت، آزادي يا اصلاً خيال چيست و چه جايگاهي در زندگاني ما دارد و يا پرسپکتيو براي مقابله با چه چيزي هست. اينها بود که مرا به تعريف ِچيزي مثل «تراوش کانتکس» وادار کرد. من جايي عرض کرده بودم محل ملاقات خواندن با نوشتن را «تراوش کانتکس» ميگويند؛ يعني تبديل برداشت يک خواننده از يک متن به نوشتن و تبديل اين نوشته توسط مردم و يا نويسنده همان متن به خواندن و دوباره نوشتن متني جديد از خواندني قديمي و تأويلي تازه که اين توالي را نئواسپاسمانتاليسم «زمان هنري» يا زمان «وستينگهاوسي» مينامد که بحث مفصلي را ميطلبد.
نئواسپاسمانتاليسم چه چيزي فراتر از اسپاسمانتاليسم ارائه ميدهد و به نظر شما دلايل مخالفت محترمانه يدالله رؤيايي به حجم گرايي نوين چه بود؟
نئواسپاسمانتاليسم براي من نيست اجباري بود که بر سر خواننده شعر حجم بهصورت طبيعي و عادي شرايط جديدي تحميل ميکرد. يدالله رؤيايي هم براي بيان اين اتفاق بسيار محترمانه مرا تشويق ميکرد، حتي در بستر مجازي هم چند ماهي در گروهي به نام «نئواسپاسمانتاليسم» که توسط من و دکتر «فرزاد مير احمدي» ساخته بوديم عضو بود. تمام مدارک آنهم موجود است ولي بعد از مدتي به دليل فشار دوستان و انسانهايي که هميشه توسط موضوعهاي جديد غافلگير ميشوند از بنده خواست فعلاً طرح چنين موضوعي را به تعويق بيندازم.
اگر بخواهيم شاخصههايي را براي نئواسپاسمانتاليسم بشماريم که به درد جوان و نيز جهان امروزي چه در دنياي شعري و چه در زندگي بخورد چه چيزهايي است؟
براي مقابله با نهيليسم وجودي و موجودي ما بايد بهصورت دائم مثالهاي خود را جديد بکنيم. بايد مُدام با اطراف و شرايط و موضوعات به وجود آمده توليد نسبت کرده و از مجاورت و همسايگي خود با چيزها تعريف جديد داده تا معناي آزادي را گسترش دهيم. در هر ملاقاتي و يا در هر ملاقات، مثلاً يک زنداني هميشه بستههاي بزرگي از بيرون به درون زندان و بستههاي کوچکي از درون به بيرون زندان منتقل ميشود و اين ردوبدل شدن ناگهاني تمام اين بستهها در لحظههاي اوليه خروج يک زنداني از زندان را «نئواسپاسمانتاليسم» تعريف ِآزادي مينامد. جايي که فارغ از جرم و يا مدت محکوميت و يا زبان، رنگ، مذهب، مليت، شغل و جنسيت و غيره «تراوش کانتکس» در هر فرد به حداکثر موجودي خود رسيده است؛ يعني که ديگر زنداني سابق محيطزيست را لااقل ميبيند. حقوق زنان و کودکان، پرهيز از کهنسال آزاري و رعايت قوانين راهنمايي رانندگي، احترام به اقليتها و همچنين رعايت حقوحقوق حيوانات و… در آن لحظه است که يک زنداني ناگهان گذشته و آينده تمام خواندن و نوشتن را با چشمهاي خود ميبيند و بهغيراز زبان قدرت و زور که به دليل چسبندگي بيشازاندازه آن خواندن و نوشتن را به هم ميچسباند با زبان چيزها با چيزها صحبت و با دستخط خود چيزها براي چيزها پيغام ميفرستد. تعريف آزادي در «نئواسپاسمانتاليسم» مجموعه پروسهاي است که از ملاقاتي يک زنداني با بيرون شروع و تا اولين لحظات خروج از زندان ادامه و تا قبل از جلو رفتن ميلههاي ِجديد ِيک زندان ِجديد لااقل براي چند لحظه محيطزيست و محيط اطراف واقعي خود را ميبيند. اما از آنجاييکه هستي زنداني است که هميشه بيرون را در درون خود دوباره محبوس ميکند (نسبيت ِعام) براي آزادي و مبارزه با چسبندگي قدرت احتياج مجدد به ملاقاتي و ملاقاتهاي تازه و براي «تراوش کانتکس» و در نهايت ديدن لحظه زيبا و خوب ِآزادي، خواندن هميشه کتاب و هميشه کتاب نوشتن ميخواهد با آگاه بودن از اينکه همه ما زندانياني هستيم که چند قدم از ميلههاي هستي عقبتر زندگي ميکنيم.
براي ملموستر شدن نئواسپاسمانتاليسم، لطفاً قطعه شعري را براي مثال ذکر کنيد و ساختمانش را چه بهصورت شکلي و يا معنايي با مؤلفههاي نئواسپاسمانتاليسم تشريح کنيد؟
در کتابهاي قديمِ ما، معناي «تراوش کانتکس» کاملاً به شکل رفتوبرگشت هميشه توليد فضايي جديد و کشف ژانرهايي که انسان را عميقتر و هستي را قابلتحملتر ميکرد وجود داشت؛ اما اين روزها با اُفت مطالعه و ناقص بودن امر خواندن، تمامي متنها از آن نگرش شگفتانگيز خود جدا و در کتابخانهها مشغول خاک خوردن هستند. يعني اگر در گذشته محصول نوشتهشده تبديل به خواندن و بعد به نوشتهِ جديد و دوباره به خوانده جديد تبديل ميشد، اين روزها متنها يا اصلاً خوانده نميشوند و يا بعد از خواندن فراموش و دچار هيچ احتراقي نميشوند.
در همه کارها و همه عرصهها همينگونه و هيچ رفت و برگشتي بين خواندن و نوشتن صورت نميگيرد. شعر زير هم محصول شکايت و گلايه از اين عدم محصول و محصول عدم توجه اي است که زندگي اقتصادي و سياسي و اجتماعي همه را تهديد ميکند:
گُلي/ بهشرط آنکه نرويي
و رودخانه
بهشرط آنکه
به دريا نريزي وُ آب،
بهشرط آنکه
در اطراف گل نگردي وُ
باران،
بهشرط آنکه نباري/ نبار…
نبار و نريز و نگرد
حيف از سکوت نيست
که مسموم
از صدا کنيم.
علي مؤمني، از شاعران و منتقدان شعر حجم در خانوادهاي با اصالت دامغاني در 28 شهريور 1345 در محله گرگان جديد گرگان متولد شد. او کوچکترين برادر از جمع برادران شاعر مؤمني (احمد، محمود و ابوالقاسم) است که در دوران معاصر بهنوعي طلايهدار شعر سپيد و حجم در گرگان و دشت و خطه شمال ايران به شمار ميروند. از علي مؤمني تا به امروز کتابهاي شعري با عناويني چون بيرونتر از نگاه، به نام اسم و نوشته باد نوشتن روانه بازار نشر شده است.