شعر
شعر و ادب |
سه رباعي براي
تن زخمي بندر عباس
1
هر چند که جاي جايش الماس من است
من گندم و تقدير جهان داسِ من است
در باور من نيست که در آتش و دود
اين قد خميده بندرعباس من است
جعفر رودسرابي
2
ايران همه ياقوت و خليجش الماس
بر هر وجب از خاک تو هستم حساس
اين داغ بزرگ است ولي ميآيد
شبهاي خوش خليج "بندر عباس"
عبدالعلي دماوندي
3
غم آمد و اين هلهلهها را سوزاند
کردم گِله اما گِلهها را سوزاند..!
پهلو زده داغِ تازه، کشتي کشتي
آنقدر که اين اسکلهها را سوزاند
حميد رستمي