فقدان راهبرد
یاددداشت اول |
■ با مسووليت سردبير
حکمراني يک دانش است برخاسته از بستر سياست و سياست آن گونه که ارسطو مي گويد برترين دانش هاست، دقيقا شبيه فيزيک، شيمي و طبابت، هر رفتار نتيجه اي دارد، همانگونه که در رياضي دو بعلاوه دو، جز چهار نمي شود، در حکمراني هم نمي توانيد در فقدان برنامه راهبردي و تصميم سازي هاي دقيق و علمي راه به جايي ببريد، نمي توان سخنان را بر مبناي همه چيز غير از منطق و دانش به زبان آورد و در هنگام شکست، همه عالم و آدم را مقصر دانست. در حکمراني مبتني بر سياست ورزي خردمندانه کلمات دقيق و حساب شده انتخاب مي شوند، واژه ها بار خود را دارند و رفتارها با دقت از پيش تعيين مي شوند، اگر توسعه متوازن مي خواهيد لاجرم بايد در اين ضوابط علمي و منطقي رفتار کنيد و راهبردهايتان را بر آن مبنا سامان دهيد، اگر مي خواهيد به فلان نقطه هدف برسيد بايد با دور انديشي همه امور را پيش بيني و ثبت کنيد و با دقت و آرامش مبتني بر تدبير امور را سامان دهيد، دقيقا مانند مربي فوتبالي که از تيمش پيروزي مي خواهد و تيمش را در برابر حريف با آرايشي تهاجمي به ميدان مي فرستد، نمي شود تيمي را به ميدان فرستاد که مربي آن توان شناخت بازيکن را ندارد، دروازه بان را به جاي بازيکن مياني، هافبک را به جاي فوروارد با دهها اشتباه به زمين بفرستد و بعد انتظار شکست حريف را داشته باشد در اين صورت همه درک مي کنند که گويا شما به عنوان يک مربي يا مدير توان تصميم سازي درست و علمي را نداريد و از نتايج رفتار و سخنانتان و از عاقبت تصميم سازي هايتان اطلاع نداريد و مداوم مجبوريد در تاکتيک هايتان تغيير ايجاد کنيد و در نهايت هم همه عالم و آدم را مقصر بدانيد جز خودتان .خوب است برخي اين را مدام تکرار کنند که حکمراني يک دانش است و بايد آن را آموخت.