قدرداني را بياموزيم
یاددداشت اول |
■ با مسووليت سردبير
فرهنگ عمومي يک مفهوم تعريف شده است، يک جامعه چگونه شادماني مي کند، چگونه به عزا مي نشيند، چگونه اعتراض مي کند و حتي چگونه بد و بيراه مي گويد، اينها بخشي از شاخص هاي فرهنگ عمومي است. بخش ديگر فرهنگ عمومي عادتهاي يک جامعه است، يک جامعه ممکن است عادتهاي مختلفي داشته باشد، عادت هاي خوب يا بد، مثبت يا منفي، مثلا بخشي از شهروندان در هنگام سبز شدن چراغ قرمز بدون دليل، بوق مي زنند و يا برخي ديگر بيش از حد تعارف مي کنند و يا دهها خلق و خوي ديگر که خود بهتر مي دانيد . در اين ميان يکي از خلق و خوهايي که به دلايل متعددي در ميان ايرانيان جاي گرفته است فرهنگ ناسپاسي است، ما مردمي هستيم که براي نقد و متلک گفتن و يا مسايلي از اين دست بسيار پاي کاريم اما وقتي وقت قدرداني و سپاسگزاري است کمتر حس و حالي براي مان مي ماند، گاه اگر از کسي يا پديده اي قدرداني مي کنيم هم به سرعت رنگ تملق به خود مي گيرد و داستاني متفاوت رقم مي خورد. براي نمونه با تلاش و عزم عمومي مسوولان شهري گرگان، تيم بسکتبال شهرداري فاتح رقابتها شد، در ميان شادي تماشاچيان، بازيکنان و مربيان همواره ديده ايم بخش هاي ديگري هم تلاش کرده و مي کنند اما يا ديده نمي شوند يا کمتر مورد توجهند و نيروي انتظامي يکي از آن بخش هاست. زحمتکشاني که همه جا هستند و البته هيچ جايگاهي هم براي آنها نيست جز تلاش براي حفظ امنيت و آرامش شهروندان. آنها وقتي جشن و شادي است بايد در عرصه باشند و وقتي درگيري و دعوايي هست باز بايد در ميانه ميدان بمانند و هنگامي که شهروندان در خواب آرامشند آنها بايد بيدار باشند و يا... به هر حال آنها همواره به اقتضاي وظيفه براي آرامش و آسايش ما مي کوشند حتي اگر به بازي بسکتبال علاقه اي نداشته باشند و يا هيچگاه به تماشاي آن ننشسته باشند اما براي حفظ آرامش و امنيت به سالن مي آيند و ساعتها مي ايستند تا همه چيز به خوبي به پايان برسد. قدرداني و سپاسگزاري از تلاش هاي بي منت آنها، شايد بر خلاف روشنفکري هميشه معترض ايراني باشد اما وظيفه اي است اخلاقي و انساني. قدرداني را هم بياموزيم.