اوتيسم و ريشه هاي تکاملي آن در انسان


یادداشت |

رويا حميدي

 

اوتيسم، به‌عنوان اختلال تکويني فراگيري شناخته‌مي‌شود. اختلال اوتيسم شرايطي‌است که در آن فرد، از زمان تولد يا پيش از بلوغ، تحت تأثير قرار‌ مي‌گيرد و داراي سه خصوصيت اساسي است: اختلال در تعاملات اجتماعي، اختلالات زباني و رفتارهاي کليشه‌اي و تکراري. افراد مبتلا به اوتيسم به‌شدت خود را از تعاملات اجتماعي دور ‌مي‌کنند و وارد دنياي خصوصي خود‌ مي‌شوند، علايق خاصي را به نمايش‌مي‌گذارند و فعاليت‌هاي تکراري انجام‌مي‌دهند. اوتيسم و حالات وابسته به آن ويژگي‌هايي دارند که در آن فرد توانايي برقراري ارتباط با ديگران را ندارد، از يادگيري و رشد مهارت‌هاي ارتباطي باز مي‌ماند و در درک اطلاعات سمبليک رايج، کاهش توانايي از خود نشان‌مي‌دهد، علاوه‌ بر اين از نظر زباني ناتوان است. اوتيسم يک اختلال چندوجهي است اما علت ريشه‌اي آن هنوز مشخص نشده ‌است. ضعف مطالعات ميان فرهنگي قابل‌توجهي در مورد شيوع طيف اوتيسم وجود دارد و وجود چنين مطالعاتي لازم و ضروري‌است تا عوامل محيطي ايجادکننده آن مشخص شود. به‌علاوه بالا رفتن آمار ثبت‌شده از اين اختلال نشان‌دهنده حالت کلاسيک از وراثت ژنتيکي آن است. در طول تاريخ حيات بشر تکامل مغز نقطه عطف مهمي در زمينة به دست آوردن موفقيت توليدمثلي بوده‌ است و اختلالاتي نظير اوتيسم همواره تحت تأثير فشار منفي انتخاب بوده‌اند.

اختلالاتي نظير اوتيسم که بسيار شايع هستند و نرخ جهش بالايي دارند احتمالاً به اين دليل باقي‌مانده‌اند که ژن‌هاي ايجادکننده آن، مزيت زيادي در محيط اجدادي فراهم‌ مي‌کرده‌اند. براي دانستن فشار تکاملي چنين سندرمي لازم‌است به ريشه و منشأ آن در تاريخ حيات توجه کنيم.

سود سازگاري در اوتيسم چه بوده‌است؟ برخي فنوتيپ‌هاي مربوط به اوتيسم به‌گونه‌اي است که افراد تمايل دارند عمل تکراري و قابل پيش‌بيني را در زندگي و فعاليت‌هاي خود داشته باشند. به همين دليل اين افراد دچار تثبيت مکانيکي در طبيعت مي‌شوند. تست‌هاي شناختي روي افراد اوتيستيک نشان داد آن‌ها توجه زيادي به جزئيات دارند و افراد اوتيسم و خانواده‌هاي آن‌ها عملکرد بهتري در آزمون اشکال جاسازي‌شده، نشان دادند و جالب آنکه افراد اوتيسم معمولاً داراي افراد خانواده‌اي هستند که در زمينه‌هاي علمي و مهندسي فعاليت‌مي‌کنند. اين امر حتي در ميان پدربزرگ و مادربزرگ‌هاي آن‌ها صادق است. طي تحقيقات نشان داده‌شده 4/24درصد از افراد اوتيسم داراي پدر يا پدربزرگ‌هاي مهندس بوده‌اند درحالي‌که اين ميزان در افراد کنترل فقط 15درصد بود.

از نظر تکاملي مزيت وجود چنين ويژگي‌هاي اوتيستيکي زياد بوده‌است. سبک زندگي شکارچي-جمع آوري کننده، براي زمان طولاني بر زندگي Homo sapiense (انسان خردمند)، بر روي زمين حاکم بوده‌است. وجود الگوهاي قابل پيش‌بيني از جمله، جابه‌جايي‌ها به‌منظور دانستن اين‌که در طول روز چه مکان‌هايي براي رفتن و جمع‌آوري غذا امنيت دارد و يا کجا مي‌توان آب به دست آورد، مفيد بوده‌است. خاص بودن خصوصيات طيف اختلال اوتيسم، مانند درک بهتر از سيستم‌هاي مکانيکي و توجه بيش‌تر به جزئيات در آن‌ها بسيار مهم بوده‌است. انسان‌هاي گذشته ابزار مي‌ساختند و از آن استفاده ‌مي‌کردند و شکي وجود ندارد که مهندسي ابزار و مسکن در اجداد ما، کليد بقا و موفقيت بوده‌است. تشخيص اوتيسم در دو دهه اخير بالا رفته‌است و علت آنکه آمار اوتيسم در حال افزايش است به اين دليل است که ادبيات پزشکي تغيير کرده و نگراني عمومي و روش تشخيص متفاوت شده‌است. کودکان اوتيستيک امروزي از مثال‌هاي رفتارهاي اجتماعي والدين خود چشم‌پوشي‌مي‌کنند به اين دليل که اين رفتارها از نظر آن‌ها بي‌معني است. درحالي‌که درگذشته اجدادي، آن‌ها ناچار بودند از رفتارهاي شکارچي گري و جمع‌آوري‌کنندگي والدين خود تقليد کنند، وگرنه گرسنه‌ مي‌ماندند. امروزه اين کودکان قادر به کاوش نيستند و والدين خود را در حال جست‌وجو نمي‌بينند، علاوه ‌بر اين غذاي خود را بدون نياز به هيچ تلاشي به دست‌مي‌آورند. به‌اين‌ترتيب رفتار و علايق آن‌ها به سمت سکوت و رفتارهاي غيراجتماعي پيشروي‌مي‌کند مانند انباشتن بلوک‌ها روي‌هم، رديف کردن اسباب‌بازي‌ها، بازي با آب، تعقيب جاروبرقي و جمع‌آوري در بطري. اين نوع استفاده نادرست از وسايل که به‌صورت تمايل ذاتي در اين افراد مشاهده‌ مي‌شود در رفتارشناسي انسان تحت عنوان "خلأ فعاليت " شناخته‌مي‌شود.

علايق افراد اوتيسم سبب‌مي‌شود استعدادها و صلاحيت آن‌ها به‌صورت جزاير پراکنده باشد، باوجود کمبودهاي زياد آن‌ها داراي مهارت‌هاي خاص هستند که عموماً به اين توانايي‌ها "خرده مهارت" گفته‌مي‌شود. اين مهارت‌ها مانند استعداد عجيب در نقاشي، موسيقي، حافظه قوي يا حل پازل است بدل‌مي‌شود مانند توانايي زود هنگام خواندن و نوشتن يا   Hyperlexia، يافتن الگوها، محاسبات تقويمي و رياضي. برخي از اين توانايي‌ها از آنجا در افراد اوتيسم به وجود مي‌آيد که قادرند به‌خوبي روي يک مسئله تمرکز کنند و به روش سيستمي مي‌آموزند.

استنباط ذهن ديگران، احتمالاً اولين بار در طول تکامل پريمات هايي اتفاق افتاده‌ است که تحت‌فشار زيادي از محيط اجتماعي قرارگرفته بودند. Ape‌ ها يا نخستي هاي بدون دم نسبت به ميمون‌ها در اين زمينه توانايي بالاتري دارند، چرا که احتمالاً محيط اجتماعي براي آن‌ها اهميت بيش‌تري داشته‌است. در ميان Ape‌ ها برخلاف اورانگوتان؛ ژيبون، گوريل و شامپانزه به‌اندازه انسان اجتماعي هستند. به همين دليل به نظر‌مي‌رسد با کوچک شدن اندازه گروه در ميان اورانگوتان‌ها توانايي اجتماعي آن‌ها کاهش‌يافته‌است. پريمات شناسان، اعتقاد دارند اورانگوتان‌ها سبک زندگي انفرادي دارند زيرا مناطق زندگي آن‌ها يعني جزاير بورنئو و سوماترا از نظر غذايي فقير است و نمي‌تواند گروه بزرگي از  Ape‌ها را تأمين کند.

از طرفي آب‌وهواي خشن و غيرقابل‌پيش‌بيني در دوره‌اي از تکامل انسان وجود داشته‌است. در دوره‌هايي مانند پليوستوسن و پليوسن، يخبندان سبب خشکي مکرر دشت‌هاي آفريقا شده‌است و به‌اين‌ترتيب بسياري از منابع غذايي اجداد جست‌وجوگر ما از بين رفته‌است. اين شرايط محيطي زيستگاهي با منابع کم ايجاد کرده و احتمالاً باعث‌شده گروه‌هاي اجدادي منحل شوند.

با استناد بر کمبود مواد غذايي و الگوي پراکنش آن، مي‌توان چنين نتيجه گرفت که بسياري از گونه‌هاي پيش اجتماعي از جمله انسان، اختلالات تاريخي را در اجتماع خود تجربه کرده‌اند که اثر آن در ژنوم آن‌ها ماندگار شده‌است. اگر اوتيسم تکامل‌يافته‌است، اين اتفاق در ميان انسان‌هاي عصب طبيعي رخ‌داده؟ يا در ميان گروهي از افراد ايزوله شده؟ اوتيسم حاصل يک دخول ژنتيکي به انسان است، يعني پيش از آنکه در جنس ما فقط يک‌گونه وجود داشته‌باشد. شايد ژن‌هاي اوتيسم مستقيماً در دودمان ما تکامل نيافته‌اند اما در يک زيرگونه انفرادي وجود داشته‌اند که بعدتر با يک ادغام ژنتيکي وارد خزانه ژني ما شده‌اند. زير جمعيت‌هاي داراي افراد نسبتاً انفرادي مي‌توانسته‌اند ژن‌هاي خود را پس از مهاجرت و مقدار مشخصي زادآوري وارد خزانه ژنتيکي ما کرده باشند.چنين زير جمعيت‌هاي انفرادي مي‌توانسته‌اند در مناطق جغرافيايي مختلف از نظر شرايط اکولوژيک آفريقا در طول پليو-پليوستوسن، به وجود آمده باشند. علاوه ‌بر اين اوتيسم شيوع يکساني در ميان همه گروه‌هاي قومي دارد که اين امر اين فرضيه را مطرح‌مي‌کند که اوتيسم پيش از خروج اولين انسان از آفريقا به وجود آمده‌است. اگر همولوگ اوتيسم در گونه‌هاي نزديک به انسان وجود داشته ‌باشد مي‌توان به‌راحتي از تکنيک‌هاي مولکولي استفاده‌کرد تا ژن‌هاي مسئول اوتيسم را مشخص کنيم. با توجه به اثر تکاملي اوتيسم در ژنتيک رفتار، اوتيسم مي‌تواند اطلاعات بيش‌تري در مورد استراتژي‌هاي حيات اجدادمان به ما بدهد. درصد نفوذ اوتيسم آن‌قدر بالاست که مي‌توان پيشنهاد ‌کرد اين فنوتيپ توسط انتخاب طبيعي برگزيده‌ شده‌است اما از سويي آن‌قدر کم است که نمي‌توان آن را به گرايش‌هاي اجتماعي ارجحيت داد. شايد شيوع اوتيسم در انسان مدرن مطالب عميقي را براي ما بازگو کند. به‌عنوان‌ مثال در مورد فرکانس تنهايي اجباري در زمان‌هاي اجدادي، که به ‌اين‌ ترتيب اوتيسم يک ارزش سازش نسبت به غريزه اجتماعي به‌حساب‌ مي‌آمده و در نتيجه اوتيسم ارزش اکولوژيک داشته‌است و به همين دليل تاکنون باقي‌مانده‌است. اگر اوتيسم در گذشته موفق بوده، احتمالاً يک بيماري محسوب نمي‌شده پس به‌جاي آنکه تصور کنيم اوتيسم موجب خجالت است گاهي بايد فکر‌ کرد که موجب فرديت،خودمختاري و استقلال است.