استثمار خاموش گلستان


تیتر اول |

فرزاد نجفي- در جريان سفر رياست محترم مجلس شوراي اسلامي به استان گلستان و بررسي ميداني وضعيت زيرساخت‌ هاي اين استان، ايشان در جلسه شوراي برنامه‌ ريزي استان جمله‌ اي بيان کردند که واکنش‌هاي متعددي را در محافل مديريتي، رسانه‌ اي و مردمي به دنبال داشت: »استان گلستان دچار ناترازي مديريتي است؛ حتي اگر بودجه آن را سه برابر کنيم، اتفاق خاصي نمي افتد. « جمله‌ اي که اگرچه ممکن است با هدف تحريک سيستم مديريتي استان براي حرکت و تحول بيان شده باشد، اما در عمل، بر زخم عميق تري انگشت گذاشت؛ زخمي که ريشه در نوع نگاه مرکز به اين استان دارد. سؤال بنياديني که از اين جمله برمي خيزد اين است که: آيا واقعاً مشکل گلستان فقط ناترازي مديريتي است؟ يا با نوعي بي‌توجهي ساختاري و حتي استثمار خاموش در سطح ملي مواجه ايم؟  بر اساس محاسبات سازمان جهاد کشاورزي، محصولات کشاورزي گلستان مي‌ تواند براي بيش از يک ماه کل کشور را تغذيه کند. اين استان با توليد بيش از 4.5 ميليون تن محصول در سال، تأمين‌ کننده کالاهاي اساسي همچون گندم، کلزا، گوشت مرغ، تخم‌مرغ، ماهي و ميگو است. اما پشت اين آمار درخشان، واقعيتي تلخ نهفته است. بيش از 95 درصد آب شرب استان از منابع زيرزميني تأمين مي شود و فرونشست زمين به دليل برداشت بي رويه آب، به پديده اي تهديدکننده تبديل شده است. استان گلستان، منابع سرزميني خود را در خدمت امنيت غذايي کشور گذاشته، اما خود درگير بحران آب است. آيا اين عدالت است يا اجحاف در مقياس ملي؟

کريدور شرق به غرب کشور که از مسير بهشهر به قوچان امتداد مي يابد، در بخش گلستان هنوز پس از 26 سال ناتمام مانده است، در حالي که در مازندران و خراسان شمالي، همين مسير به پايان رسيده است. جاده مهم آزادشهر–  شاهرود (خوش ييلاق)، که از منظر ترانزيت کالا و اتصال شمال به جنوب کشور راهبردي است، هنوز در پيچ و خم تخصيص بودجه گرفتار است. پتروشيمي گلستان، پروژه‌ اي که با شور و شوق کلنگ زني شد و بيش از 90 هزار نفر مردم گلستان سهامدار آن هستند پس از  راه‌ اندازي مجدد هنوز در مرحله وعده باقي مانده است. تسهيلات ارزي 480 ميليون يورويي آن پرداخت نشده و برخي از مديران در بدنه وزارت نفت که خود مجري و مالک اين پروژه بوده اند، سودآوري پروژه را زير سؤال مي‌ برند؛ اتفاقي که در استان‌ هاي ديگر سابقه ندارد. آشوراده، جزيره اي تاريخي در خليج گرگان، زماني داراي بندر، فعاليت شيلاتي، پرورش ماهيان خاوياري و اردوگاه‌ هاي آموزشي بود. با پيگيري نماينده محترم ولي‌فقيه و مديران استاني، طرح گردشگري و طبيعت گردي اين جزيره در دستور کار قرار گرفت و حتي شهيد رئيسي دوبار از آن بازديد کرد، اما پس از 15 سال، هنوز در مرحله اول باقي مانده است. آيا اين تأخير نيز نتيجه ضعف مديران محلي است يا نشانه اي از نابرابري در اراده ملي؟ سد نرماب، پروژه اي مهم که براي تأمين آب شرب 550 هزار نفر از مردم شرق و نوار مرزي استان طراحي شده بود با وجود تکميل بدنه، به دليل نبود بودجه براي جابجايي تنها سه روستا در کاسه سد، هنوز عملياتي نشده است. سد مرزي چايلي، که با مجوز مقام معظم رهبري از منابع صندوق توسعه ملي ساخته مي شد، سال هاست نيمه تمام رها شده و 6 روستا در کاسه سد در بلاتکليفي محض زندگي مي کنند و طي اين سال ها هيچگونه مجوزي براي ساخت و ساز يا تخصيص آب و برق به اهالي اين روستا اعطا نشده است. اين ها صرفاً نشانه‌ هاي ناترازي مديريتي‌اند؟ يا اينکه استان گلستان در اولويت هاي ملي جايي ندارد؟ نيروگاه سيکل ترکيبي علي‌آباد کتول با ظرفيت 950 مگاوات فعال است. اگر طرح سيکل ترکيبي آن اجرا شود، 500 مگاوات ديگر از محل بهره وري به ظرفيت توليد برق کشور افزوده خواهد شد.

 اين طرح، تنها به 400 ميليون يورو تسهيلات ارزي نياز دارد که هنوز تخصيص نيافته است. در استان‌ هاي همجوار، پروژه‌ هاي تله کابين‌ يکي پس از ديگري تصويب و اجرا شده اند اما پروژه تله کابين گرگان و علي‌آباد کتول، به بهانه هاي محيط‌زيستي يا معماري، همچنان در پيچ اداري گير کرده اند. روستاي زيارت در گرگان، با ظرفيت گردشگري بالا، در مقايسه با جواهرده و ماسوله عملاً منجمد شده است و اجازه هيچ گونه فعاليت توسعه‌ اي دريافت نمي‌ کند. گرگان، به عنوان پايتخت بسکتبال ايران، داراي ورزشکاراني در سطح ملي در رشته‌ هايي مانند کشتي، واليبال، ژيمناستيک و کبدي است. با اين حال، هنوز فاقد يک سالن ورزشي استاندارد است. سالن 6000 نفري کريم‌ آباد نيمه تمام مانده و بازديد دکتر قاليباف و دکتر دنيامالي وزير ورزش نيز با جمله »اعتبار نداريم« خاتمه يافت. استان گلستان با بيش از دو درصد جمعيت کشور، تنها 68 صدم درصد از منابع بانکي کشور را دريافت مي‌کند. همچنين، سهم آن از منابع صندوق توسعه ملي کمتر از نيم درصد است. در حالي که مردمان گلستان در همه بحران‌هاي ملي پيش‌ قدم و پشتيبان نظام و کشور بوده  اند، چرا بايد اين چنين از منابع ملي سهمي ناچيز داشته باشند؟ اگر همه اين موارد – از سد نيمه تمام گرفته تا نيروگاه معطل، از جاده بلاتکليف تا پروژه گردشگري رها شده–تنها ناشي از ضعف مديريتي در سطح استان است، پس نقش سياست‌ گذاران ملي، دستگاه هاي مرکزي، بانک‌ها، وزارتخانه ها و نهادهاي تصميم گير چه مي‌ شود؟ اگر بودجه سه برابر شود ولي مديريت در تهران همچنان ناعادلانه باشد، چگونه گلستان مي تواند قد بکشد؟ گلستان دچار ناترازي مديريتي نيست؛ بلکه گرفتار نگاه ناعادلانه اي است که اين استان را همواره در حاشيه نگه داشته است. مردم گلستان نه طلبکارند، نه مطالبه‌ گر بي منطق. آنان شايسته احترام، نگاه ملي و تقسيم عادلانه منابع هستند. در چنين شرايطي، مجلس شوراي اسلامي به عنوان نهاد قانون‌گذار و ناظر بر اجراي عدالت منطقه اي، وظيفه‌اي فراتر از تشخيص مشکلات دارد؛ اين نهاد بايد با استفاده از ابزارهاي حمايتي خود، از جمله تخصيص هدفمند اعتبارات، اصلاح نظام‌ هاي بودجه ريزي و پيگيري طرح‌ هاي مغفول مانده، به کمک استان‌ هايي همچون گلستان بشتابد. همچنين يکي از چالش هاي اساسي که بايد مورد توجه مجلس قرار گيرد، مسئله قيمت گذاري دستوري در بخش کشاورزي و انرژي است که منجر به تحميل هزينه‌ هاي پنهان بر دوش استان‌ هايي مانند گلستان شده است. اين استان با توليد محصولات استراتژيک کشاورزي، عملاً بخشي از بار يارانه هاي ملي را به دوش مي کشد، بدون آنکه سهمي متناسب از مزاياي اقتصادي آن دريافت کند. بنابراين، حمايت واقعي مجلس نه در اظهارات، بلکه در طراحي يک ساز وکار عادلانه و متوازن براي توسعه پايدار مناطق کمتر برخوردار نمود پيدا مي کند. گلستان، استاني نجيب است؛ اما نجابت نبايد مجوزي براي ادامه دار بودن استثمار خاموش باشد.

 

پژوهشگر توسعه