دو خاطره فرهنگي
یادداشت |
جمشيد کازروني
دکتر محمد علي لطفي مقدم رييس وقت اداره فرهنگ و هنر شهرستان گرگان انتصاب گرديد. من در دفتر روزنامه کيهان به عنوان خبرنگار و روزنامه نگار مشغول به کار بودم. در آن سال طبق شم روزنامه نگاري از طرف زنده ياد: آقاي صحرايي عسگري نماينده روزنامه کيهان در تماس تلفني با مسوول دفتر ايشان وقت اداري تعيين کنند.تا در فرصتي مناسب « ساعت 10 صبح »؛در دفتر خدمت شأن. باتفاق عکاس روزنامه با رويي خوش و ادب مثال زدني. ما را پذيرا شدند. اشکار بود که باتجربه و انگيزه براي تتاتر به شهرمان که کلي از جوانان باشوق و مستعد در روزهاي آينده ميتوانند از ايشان بهره ببرند. شاگردان خوب و با انگيزه هاي بالا منتظر ارتقا و پيشبرد اهداف در حيطه اين هنر مردمي در شهرمان باشند. البته در طول مصاحبه اختصاصي ام گفتند که در اين رشته درس خوانده و سال هاي بسياري کارشناس تتاتر مشهد بوده است. و از دوستان قديمي ام آن موقع شنيدم « او را پدر تتاتر استان خراسان مي ناميدند »گر چه او رييس اداره بود. علاقه اش به تتاتر او را جذب تمرينات گروه هاي مختلف تتاتر کرد. در زمان خانه فرهنگ در خيابان شاليکوبي گرگان. پاتوق و پايگاه هنرمندان بود. که در آنجا چند گروه حرفه اي حضور فعال و پر رنگ داشتند و به نوعي گرگان پايتخت تتاتر استان مازندران بود. اين را من در اين چند سال که خبرنگار بودم در مصاحبه هاي اعضاي گروه ها بويژه در پشت صحنه تتاتر گرفتم. متوجه اين حقيقت شدم .آقاي لطفي مقدم پاسخ داد .. بله درمدت زماني که در اين اداره مسئول شدم. با سوابقي که سالها در نويسندگي کارگرداني و بازيگري داشتم .منبعد چون گذشته در کنار خانواده جوان تتاتر شهرستان گرگان خواهم بود .ضمن اظهار تشکر از آقاي لطفي مقدم براي مصاحبه اي که با من داشت .از ايشان خواهش کردم. بعدها در مقطع زماني مناسب. اجازه دهيد که باتفاق عکاس روزنامه خدمتشان عرض ادب کنيم . با همون پرستيژ و اخلاق اداري ما را تا جلو درب دفترش بدرقه کرد و به رييس دفترش متذکر شد اين برنامه را در دفتر مراجعه کنندگان قرار گيرد. در پايان لازم به ذکر است : از آن روز که افتخار آن را داشتم و دارم همواره. خالصانه به عرض همگي دوستان و همکاران گرامي ويژه پيشکسوتان عرصه هنر نمايش و تتاتر ؛ تلويزيون و سينماي کشورمان بخصوص استان گلستان و شهرستان گرگان برسانم به جر نيکي وخرد ياد ميشود .« مهرباني »و « فروتني.» آز خصوصيات رفتاري و شاخص استاد فرهيخته وبزرگوارم بوده و است. و هنوز که هنوز است نمي شود در طول هفته و يا در هر ماه با من تماس نگيرد و احوال پرسي نکند.
من از بچه هاي تتاتر گرگان شنيدم: ما او را بابا لطفي صدا مي زديم. چون از نظر سني از ما بزرگتر بود. و احترامش واجب. .در همه کارها که در زمان مديريت اش در گرگان به روي صحنه ميبرديم با ايشان مشورت مي کرديم. « نظم » و . « انصاف ». را در کليه امور مدبربت خود. داشت و هميشه براي و هميشه من از ارتباط :« فروتني » و« مديريت« مي گفت: و مديريت را چيزي مي دانست که هر روز مي تواند در اختيار دارد کسي ديگري باشد. از همين رو با همه دوست بود. و در حين اجراي انجام وظيفه رعايت نظم و اصول اخلاقي را مد نظر داشت و پايبندي به آموزش و حفظ اخلاق مداري در تتاتر را به همه ما گوشزد ميکرد. و استاد همواره مديري که حضورش گره گشاي مغضلات تتاتر گرگان شد. و هيچ گروه سياسي يا هيچ گرايشي نرفت « .تا در هنر ماندگار شود » اوقاتي که براي مصاحبه هايي در باره احداث وشروع به کار و افتتاح ارديبهشت ماه 1357 » صحبت مي کرد به عنوان يک روزنامه نگار شاهد بودم چه تماس هاي روزانه با وزير فرهنگ و هنر وقت داشت و مداوم با اتومبيل اداره باتفاق راننده اش به مرکز « تهران » مي رفت بر مي گشت. جدا از اينکه در اداره به وظايف اش به نحو احسن مشغول بود. يک دغدغه اصلي اش پيگيري و بررسي و اتمام آن در قبال مردم هنر دوست گرگان . با قاطعيت خدمتتان عرض کنم که فقط آقاي دکتر محمد علي لطفي مقدم » از عهده اش برميآمد و همين شد
رحيميان و «يک کار خداپسندانه»
در گرگان؛ غرب فلکه مازندران « استان گلستان » امروزپشت ژاندارمري سابق» تپه اي داريم. قدمت و سابقهاي باستاني دارد. در دوران مديريت آقاي رحيميان ؛ در اطرافش کوچه اي بود و تعدادي خانه متصل به تپه ساخته شده بود.که فاقد آب و برق بود. مردم آنجا از طبقه پايين جامعه. و بدون درآمد مکفي . اداره فرهنگ و هنر گرگان هم ساخته ساز ؛ تعميرات و کشيدن آب و برق به هيچکس نمي دادند .چون در حريم تپه باستاني قرار داشت. اون موقع اگر داخل خانه اي ميرفتي . حفره هاي باندازه يک يا دو اطاق که در دل تپه کنده بودند. روزي تعدادي از ساکنان محل طي تماس با نمايندگي روزنامه ها خواستار حل ان شده بودند.به ذهن به همه خطور کرد. .که چون کوچه و محل گل آلود است.. ولي من که در آن زمان خبرنگار روزنامه بودم و دنبال همچنين گزارش روز بودم.انروز صبح زودتر بطرف اداره فرهنگ و هنر مقابل پارک شهر « استاديوم» .که اداره فرهنک و هنر در آنجا قرار داشت. بلا فاصله با توجه به اينکه چندين بار آقاي رحيميان « رياست اداره »: براي گزارش و مصاحبه اختصاصي به دفتر شان رفته بودم . بطرف دفترشان رفتم .ماجراي اينکه داخل محوطه ساختمان فرش پهن کردند .و مسيري براي ارباب رجوع گذاشته بودن .ما در بيرون منتظر مانديم خواسته ها انها اين بود دفتردار يا رييس اداره صدا ميزدند . وقتي آقاي رحيميان از دفتر بيرون آمدند من وعکاس روزنامه و . مردم با چکمه هاي گل آلود ديدند . ايستاد وشروع کرد صحبت من گفتم آقاي رحيميان اين مردم بعد از سال انتظار مي خواهند کارشناسي از مرکز استان بيايد .تا تکليف معلوم شود. آيا مجوز آب و برق صادر مي شود.يا نه ؟ حريم تپه کجاست ؟؟ خداوند بيامرزدش .همانجا قول داد . 48 ساعته آينده براي کار از ساري بيايند . و اهالي به خاطر قول ايشان محل را ترک کردند. بعد از 48 ساعت آقاي رحيميان کاري کردند .که چند سال انجام نشده بود. اداره ساري کارشناسي نفرستاد . و استخوان لايه زخم گذاشت .آقاي رحيميان 48 ساعت کار شناس آوردند نقشه برداري و بلوک سيماني گذاشتند و حريم تپه باستاني را 3 متر بعد از ديوار حياط خانه اعلام کردند .پس از اين اقدام خدا پسندانه بودجه اي براي گرگان گرفت که خيليها نميدانند .!! ؟ براي کندن .و نصب تير برق و لوله گذاري آب حتميمجوز فرهنگ و هنر لازم بود. که مخالفت ميکردند .تا اينکه با آمدن کارشناس و صدور مجوز اداره فرهنگ و هنر وقت مشکل مردم حل شد. و يادگاري از زنده ياد : رحيميان در اين منطقه محروم گذاشته شد. روح ان مرد بزرگ شاد باد .
خبرنگار کيهان گرگان/در سال هاي 1340