نفوذ، پروسه‌ پيچيده


سیاسی |

محمد نادري ملکشاه

"نفوذ" پديده‌اي به‌مراتب پيچيده‌تر، چندلايه‌تر، راهبردي‌تر و فراتر از جاسوس‌فرستي متعارف است؛ تا آنجا که نمي‌توان آن را صرفاً به نمونه‌هاي سطحي مانند اعزام جاسوس براي گردآوري اطلاعات يا عمليات خرابکارانه تقليل داد.

پديده "نفوذ" تنها به ورود فرد يا افراد به درون يک سازمان يا نهاد و يا ساختار خلاصه نمي‌شود. "نفوذ"در حقيقت، "تأثيرگذاري هدفمند بر روندهاي سياسي، امنيتي، اقتصادي و... يک کشور، حاکميت سازمان و يا حزب و تشکلات"است. "هدف بارز نفوذ"، "تسلط و شکل‌دهي به قدرت و دگرگوني سازوکارهاي تصميم‌گيري" در حوزه‌هاي مختلف "به نفع دولت‌هاي خارجي و بيگانه" است.

"نفوذ" در سطوح و مراتب گوناگوني ظهور مي‌يابد؛ يکي از شاخص‌ترين اشکال آن، "نفوذ هدفمند و پنهان"است که با قصد "تخريب ساختاري" و "تسلط کامل" بر يک کشور، حاکميت، سازمان، نهاد يا حزب سياسي بدون برجاي‌گذاري ردپاي آشکار اعمال مي‌گردد.

"نفوذگران"، "با به‌کارگيري توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي درونِ خودِ حاکميت، دستگاه‌ها و يا ساختارهاي تصميم‌ساز"، تلاش مي‌کنند تا خواسته‌هاي خود را "قانوني" و "مجاز" پيش ببرند. نکته کليدي اينجاست که آن‌ها اين خواسته‌ها را "به شکلي ظاهري و نمايشي، همسو و همراه و همگام با خواست عموميِ همان دولت‌ها، ارگان‌ها و تشکلات" نشان مي‌دهند و پيش مي‌روند.

"نفوذگران، چهره‌اي کاملاً وفادار و ايدئولوژيک از خود نشان مي‌دهند."، "آن‌ها خود را همراه و همسو با حاکميت، نهادها، احزاب يا سازمان‌ها" جا مي‌زنند.

"نفوذي‌ها"، "عمداً با شخصيت‌ها، گروه‌ها و نهادهاي وابسته به حاکميت، دولت و يا تشکلات رابطه نزديک و دوستانه برقرار مي‌کنند" و حتي "پياپي و با شدت"درباره "نفوذ دشمن و يا غير خودي" و "راه‌هاي مقابله با آن" و " چگونگي مبارزه" سخن مي‌گويند.

اين رفتار‌ها، دو هدف دارد:

1- "ايمن و مصون ماندن از اتهام و سوءظن"، 

2-"جلب و حمايت نيروهاي اجتماعيِ خاص".

"نفوذي‌ها" آن‌قدر خود را "شبيه وفادارانِ جان‌برکف و "ايدئولوژي‌ست‌هاي حاکميتي و تشکلاتي و حزبي"مي‌سازند " و آن‌قدر در مخالفت‌نمايي با دشمنان اغراق مي‌کنند " که "به ندرت کسي و يا ارگاني به آن‌ها شک و بدگماني مي‌برد." همين امر اراده آن‌ها را گستاخ‌تر و مطمئن‌تر معطوف به هدفشان مي‌کند.

هدف استراتژي نفوذي‌ها؛ قبضه کردنِ "مسئوليت‌هاي امنيتي و فراامنيتي" يک کشور يا دولت و يا يک سازمان و يا يک حزب است. آن‌ها مي‌کوشند "مسئوليتِ مبارزه با نفوذ دشمن" را خود يا عواملشان به دست بگيرند. سپس؛ "شبکه نفوذ خود را گسترش مي‌دهند"، عواملشان را در رأس پست‌هاي حساس (به‌ويژه در حلقه‌هاي مشاوره‌ان موثر اصلي) مي‌گمارند. و "عرصه‌هاي قدرت را تسخير مي‌کنند"، با اين اقدام، حوزه‌هاي کليدي را تحت کنترل خود در مي‌آورند. و با به‌کارگيري حربه‌هاي امنيتي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، و به شيوه‌هاي مختلف به حذف نيروهاي اصيل مي‌پردازند؛

1-افراد وفادار را ,"بدنام و متهم" مي‌کنند.

2-گزينه‌هاي شايسته را "تضعيف" مي‌نمايند.

3-براي افراد موجه "تله" مي‌گذارند.

نتيجه اين مي‌شود که طي يک فرآيند برنامه‌ريزي‌شده، نيروهاي اصيل و وفادار به کشور، حاکميت، حزب يا سازمان را توسط سازکار‌هاي ظاهراً قانوني از عرصه‌هاي "تصميم‌سازي" و "تصميم‌گيري" "منزوي"،  "حذف" و "کنار" مي‌‌زنند.

از مکانيسم‌هاي "کليدي نفوذ"؛ "ايجاد گسست ساختاري" و "تکثير نهادهاي موازي" ميان بازيگران مؤثر نظام قدرت است. پديده "تفرقه" زمينه‌سازِ "فروپاشي انسجام" و "تجزيه‌پذيري" مي‌شود، و "موازي‌سازي" با ايجاد ساختارهاي عملکردي تکراري، به انفکاک مأموريت‌هاي هم‌پوشان مي‌انجامد. اين دوگانه تخريبي؛ "گسست‌هاي راهبردي"، "حفره‌هاي امنيتي" و "روزنه‌هاي نهادي" پديد مي‌آورد که بستر بهينه براي نفوذ نامرئي و عمليات پوشيده عوامل بيگانه فراهم مي‌کند.

"نفوذي‌ها"  گاه حتي "عوامل خود را قرباني" مي‌کنند تا اين تصور را القا نمايند که: "تنها ما دلسوز واقعي اين نظام، سازمان، حزب و تشکيلات هستيم". آن‌ها سپس با "اشباع عرصه‌هاي قدرت از نيروهاي دون‌پايه و وفادارنماي آن حاکميت و يا تشکيلات"، خواسته‌هايشان را گام‌به‌گام به "هسته مرکزي قدرت"تزريق مي‌کنند. هرگونه مقاومت در برابر اين رخنه‌گران، با "تهديدهاي داخلي و بحران‌سازي خارجي" به صورت مرموز و پيچيده سرکوب مي‌گردد. و به همين علل هيچ نهادي و قدرتي ياراي مقابله با آنان را نخواهد داشت.

  موانع کلاسيک، متعارف و سنتي مقابله با نفوذ و رخنه‌گران (غربالگري، آموزش، نظارت، محدوديت دسترسي، شنود، يا تکيه بر باورهاي ديني) نه تنها کافي نيستند، بلکه گاهي اعتماد بيش از اندازه به اين نوع روش‌ها گذشه منجر به ولنگاري و رهاشدگي مي‌انجامد.

  "نفوذِ هدفمند"، "فرايندي چندلايه و گسترده" است که با پشتيباني قدرت‌هاي خارجي، در پي "تسخير هرم تصميم‌سازي" است. اين جريان طي زمان، "شبکه‌اي از نيروهاي داخلي" را به‌عنوان "حامي‌پوش" و "پشتيبان راهبردي" خود پرورش مي‌دهند. بنابراين نفوذ، هم‌زمان "هم از پشتيباني خارجي" بهره‌مند است و "هم از عوامل داخليِ جمع‌آوري و چيده شده" در ساختار قدرت کامياب و برخوردار مي‌شود.

راهکارهاي مؤثر رويارويي و مقابله با چنين نفوذ سازمان‌يافته‌اي "هرچند دشوار"، اما "ممکن" است:

1-با وحدت نيروهاي اجتماعي و جلوگيري از انحصار قدرت، 

2-مبارزه با فرهنگ ملوک‌الطوايفي صنفي (تقسيم‌بندي‌هاي گروهي) و تبعيض‌هاي ساختاري، 

3-ايجاد "چرخش مديريتي" در انتصابات‌ کليدي در سطوح مختلف

4-مهار انحرافات "مصلحت‌انديشانه"افراد يا نهادهاي خاص.

با اين اقدامات، جريان نفوذ "زمين‌گير"، "محدود" و "قابل رصد" مي‌‌شود.

"نفوذ"، "پروسه‌اي مستمر" براي دگرگونيِ بنيادينِ حکومت‌ها، سازمان‌ها يا احزاب مي‌باشد و صرفاً يک "پروژه مقطعي" و "کوتاه مدت" نيست، بلکه نوعي "مديريت پنهان" بر"مصوبات و تصميمات کلان" است.

بنابراين، رويارويي با جريان پيچيده نفوذ نيازمند:

1-"شناسايي دقيق، همه‌جانبه و کنترلِ" بر اجزاي نفوذ بايد انجام گيرد.

2-"اقدامات هوشمندانه" توسط نيروهاي امنيتي ويژه صورت پذيرد.

3-"همراهيِ فعالِ تماميِ جامعه" (ملت، کارکنان سازمان يا اعضاي حزب) بايد در اين ميدان دايماً حضور و بروز داشته باشند.

تنها با اين سه‌گام است که مي‌توان نفوذ را "خنثي" و "بي‌اثر" کرد.

با اتکا و سرمايه‌گذاري در سه محور کلان  مي‌توان نفوذ دشمن را در هر سطحي با شکست‌ مواجه کرد:

1-در سطح ملي، اعتماد کامل به "ملت" (ذينفع اصلي طرح‌هاي کلان ملي و حافظ تماميت ارضي) امر مهم و حياتي است.

2-در سطح دستگاه‌هاو ادارات، اعتماد به "کارکنان دستگاه‌هاي اجرايي" (حاميان و نگهبانان ساختار که در آن فعاليت دارند.) ضروري است.

3-سطح جامعه مدني و سنديکا‌ها و احزاب"اعضاي تشکل‌هاي صنفي-مدني" (پشتيبانان اصلي و هواداران تحقق اهداف جمعي) مي‌باشند.

"حياتي‌ترين راهبرد پدافندي" براي صيانت از ساختارها و انسجام اجتماعيِ ويژه هر سطح سه گانه فوق، در برابر انواع "نفوذهاي سازمان‌يافته بيگانه"، "کنش‌هاي معارض خارجي" و "عمليات خرابکارانه عوامل معارض" به‌شمار مي‌روند.

پس در امنيت کلان‌ کشور بايد پيش‌از هر نهاد و ساختاري، - بعد از خداوند متعال،- "اعتماد راهبردي"خود را به "آحاد ملت ايران" معطوف داريم تا "تماميت ارضي"، "حاکميت ملي" و "ارکان کشور" در سايه‌ي اين "وفاق ملي و اجتماعي"، از گزند هرگونه "تهديد بيگانه" و "رخنه نفوذ" مصون بماند.

"يدُ اللّه ِ معَ الجَماعةِ"

 

دانش آموخته علوم سياسي