آموزش مهارت هاي زندگي (1)
یادداشت |
کوثر قندهاري
در دنياي امروز روابط انساني امري بسيار سخت و پيچيده شده است و علاوه بر آن تحقيقات متعدد نشان داده است کشورهايي که آمار طلاق، خيانت، اعتياد و ... بالايي دارند در آنها آموزش مهارت هاي زندگي جدي گرفته نشده است بدين سبب مي توان گفت آموزش مهارت هاي زندگي امري بسيار مهم و حياتي است، در توضيح مهارت هاي زندگي مي توان به تعريف سازمان بهداشت جهاني و يونيسف مراجعه کرد: مهارت هاي زندگي يعني ايجاد روابط بين فردي مناسب و موثر، انجام مسئوليت هاي اجتماعي، تصميم گيري صحيح، حل تعارضات و کشمکش ها بدون توسل به اعمالي که به خود يا ديگران صدمه مي زند، توانايي انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه اي که فرد بتواند با مشکلات روزمره زندگي خود کنار بيايد. بنابراين به طور خلاصه مي توان گفت مهارت هاي زندگي توانايي هايي است که باعث ارتقاي بهداشت رواني افراد جامعه، غناي روابط انساني، افزايش سلامت و رفتارهاي سلامت در سطح جامعه مي شود.
در سطح دنيا نزديک چهار دهه است که آموزش مهارت هاي زندگي از کودکي مورد توجه قرار گرفته است اما در ايران حدود يک دهه است که به اين موضوع توجه ويژه اي شده اما نه در سطح کلان کشوري بلکه بيشتر در سطح آموزش به متخصصان.
با توجه به اهميت اين مسئله، بهتر است آموزش مهارت هاي زندگي از سنين پايينتر شروع شود تا در شخصيت افراد نهادينه گردد و باعث پيدايش جامعه اي با سلامت روان بالا شود؛ برآن شدم تا در اين فضا و به صورت عمومي در ابتدا تعريفي از مهارت هاي زندگي داشته باشم و پس از آن به آموزش فعاليت هاي ساده مربوط به سنين کودکي و نوجواني که به راحتي در محيط خانه قابل اجرا باشد، بپردازم.
مهارت هايي که آموزش آنها بايد از سنين کودکي شروع شود شامل: مهارت هاي تصميم گيري، حل مسئله، تفکر خلاق، تفکر نقاد، توانايي برقرار کردن ارتباط موثر، مهارت هاي ايجاد و حفظ روابط بين فردي، خودآگاهي، همدلي، مقابله با استرس است که همه اين موارد را مي توان در چهار مجموعه مهارت هاي رشد خود، رشد هيجاني، رشد اجتماعي و رشد شناختي تقسيم بندي کرد.
تمامي اين مهارت ها را مي توان با روش هايي مثل قصه خواني، بحث و گفت و گو، شعرخواني، بازي، اجراي مسابقه، فعاليت هاي هنري، نمايش فيلم و... در مکان هايي مثل خانه، مهد يا مدرسه به کودکان آموزش داد.
اولين دسته از مهارت هايي که بايد آموزش داده شود؛ مهارت هاي رشد خود يا خودآگاهي است چرا که در اين مرحله کودک به شناخت خود مي رسد و با نقاط قوت و ضعف خود آشنا مي شود. مهم است که در ابتدا کودکانمان را با نقاط قوتشان آشنا کنيم و سپس سراغ نقاط ضعف آنان برويم و در ادامه بايد به اين مسئله بپردازيم که همه انسان ها در بعضي فعاليت ها توانمند و در بعضي ديگر ضعيف عمل مي کنند و اين نقاط ضعف برابر کل شخصيت انسان نيست و تنها گوشه اي از شخصيت اوست و طبيعي است که او نيز مانند ساير انسان ها نقاط ضعفي در کنار نقاط قوتش داشته باشد.
براي آشنايي بيشتر در ادامه فعاليت هايي گفته مي شود که بهتر است در گروه دوستان انجام شود و چنانچه کودک به مهد يا کلاس خاصي نمي رود مي توان اين فعاليت ها را در جمع کودکان فاميل انجام داد و چنانچه باز هم چنين جمعي ميسر نشود، مي توان فعاليت را با والدين يا مربي انجام داد.
فعاليت نخست فعاليتي با عنوان سخنراني من است اين تمرين براي کودکاني که هوش کلامي بالايي دارند بسيار مناسب است و در اين فعاليت مي توان يک ميز را بعنوان ميز سخنراني در وسط گذاشت و از بچه ها بخواهيم به صورت نيم دايره دور ميز بنشينند و هرکدام از بچه ها درباره 3 کار يا فعاليتي که دوست دارند انجام دهند براي بقيه سخنراني کنند در اين بين اگر کودکي گفت به هيچ کاري علاقه ندارم مي توانيم ازش بخواهيم درباره کار يا فعاليتي که خودش يا دوستانش بيشتر علاقه دارند صحبت کند.
تمرين ديگري مشابه همين فعاليت داريم که مناسب کودکاني است که هوش تصويري و ترسيمي بالايي دارند. در اين تمرين از بچه ها مي خواهيم هرکدام تصوير کاري که خوب بلدند را نقاشي کنند و سپس درون جعبه خالي بيندازند و پس از پايان نقاشي همه بچه ها، هرکدام يک نقاشي از جعبه برميدارد و حدس مي زنند اين نقاشي متعلق به کدام يک از دوستانشان است.
هردو اين فعاليت ها باعث مي شود بچه ها نسبت به خود و علايقشان آگاهي بيشتري پيدا کنند و با توجه به آگاهي کسب شده به سمت علايقشان حرکت کنند.
والدين و مربيان بايد به اين مهم توجه داشته باشند که در خلال فعاليت نبايد مدافع علاقه خاصي باشند و بايد تفاوت ها را بپذيرند و در پايان درباره تفاوت سلايق، علايق و استعدادها با کودکان گفت و گو کنند و آن ها را براي پذيرش بيشتر اين بخش از وجود خود آماده کنند.
پژوهشگر روانشناسي و معلم