کودک و زبان


یادداشت |

 راحمه شهرياري 

 

وقتي کودک تنهاست با کتاب، زبان بايد روشن باشد

ما بزرگ‌ترها وقتي درباره‌ي شعر کودک حرف مي‌زنيم، معمولاً بيشتر جذب وزن، ريتم، تصويرها و موضوع مي‌شويم. اما يکي از چيزهايي که گاهي ناديده مي‌ماند و اتفاقاً بسيار مهم است، زبان شعر است. و هدف تفاوت ميان زبان نوشتاري (معيار) و زبان گفتاري (محاوره) است.

براي کودک، خواندن يک متن، ساده‌ترين کار دنيا نيست. به‌خصوص وقتي تازه به دنياي خواندن وارد شده، هنوز در حال يادگيري صداها، نشانه‌ها، ساختار جملات، و مهارت‌هاي درک مطلب است. حالا تصور کنيد در اين مرحله‌ي حساس، شعري را دست مي‌گيرد که با واژه‌هاي شکسته نوشته شده، افعال آن محاوره‌اي‌اند، جمله‌بندي شل و شفاهي‌ است و صداهايي دارد که نوشتارشان با گفتارشان متفاوت است. نتيجه چه مي‌شود؟

يا گيج مي‌شود و نمي‌فهمد شعر چه مي‌گويد.

يا نمي‌تواند بخواند و نيازمند کمک يک بزرگ‌تر است.

يا فکر مي‌کند خودش اشتباه مي‌خواند و اعتماد به نفسش لطمه مي‌بيند.

اين دقيقاً همان نقطه‌اي‌ست که ما به‌جاي ايجاد لذت از خواندن مستقل، کودک را وابسته و مضطرب مي‌کنيم. در حالي که شعر کودک، اگر قرار است کودک آن را خودش بخواند، بهتر است به زبان معيار و دستور سالم نوشته شده باشد. نه به اين خاطر که رسمي‌تر يا جدي‌تر است، بلکه چون آشناتر است با مسير يادگيري کودک در دبستان، و آسان‌تر مي‌تواند آن را رمزگشايي کند.

البته اين بدان معنا نيست که زبان محاوره در ادبيات کودک جايي ندارد. اتفاقاً در ترانه‌ها، نمايش‌نامه‌ها، قصه‌هاي شنيدني يا شعرهايي که قرار است توسط بزرگ‌تر خوانده يا اجرا شوند، زبان گفتاري مي‌تواند بسيار مؤثر و دلنشين باشد. اما وقتي پاي خواندن مستقل کودک وسط باشد- به ويژه در سال‌هاي آغازين مدرسه-زبان معيار بايد انتخاب اصلي باشد.

شعر کودک، اگر با زبان درست نوشته شود، مي‌تواند پلي باشد براي عبور کودک از متن‌هاي درسي به دنياي خيال. اما اگر اين پل لق يا گنگ باشد، شايد کودک هيچ‌وقت به آن‌سوي لذت‌بخش شعر نرسد.

بياييم از زبان شروع کنيم. زبان، خانه‌ي شعر است.

 

شاعر و نويسنده