بيعت مشروع و بيعت نامشروع


سیاسی |

 

محمود شفيعي 

درباره موضع گيري سياسي در برابر تاسيس حکومت نامشروع و حکمراني نامشروع، فرق اساسي بين روش سياسي امام حسين عليه السلام و ديگر ائمه اطهار عليهم السلام وجود ندارد. امامان معصوم عليهم السلام راهي را پيمودند، که پيش از آنان امام حسين عليه السلام در برابر معاويه و يزيد پيموده بود.

  به يک نکته اساسي بايد توجه کرد که رفتار سياسي امام حسين عليه السلام عکس العمل حرکتي سياسي بود که از پيش معاويه و بعدا يزيد، شروع کرده بودند. مساله يزيد و معاويه بسيار قبل از مساله امام حسين عليه السلام، يعني از سال 54، که معاويه او را وليعهد کرد و شروع کرد به گرفتن بيعت نامشروع، شروع شد. مساله آنها گرفتن بيعت نامشروع با تکيه بر زر و زور و تزوير بود و توانستند از همگان در کل جهان اسلام اين بيعت نامشروع را تا زمان مرگ معاويه براي يزيد بگيرند. چهار نفر، با انگيزه هاي گوناگون، تن به بيعت نامشروع ندادند که يکي هم امام حسين عليه السلام بود.

 پس امام حسين عليه السلام بيعت نکرد؛ چون بيعت صحيح شرايطي دارد که بخشي مربوط به بيعت گيرنده و بخشي نيز به شيوه گرفتن بيعت مربوط است و هيچ يک از آن شرايط، نه درباره شخص يزيد و نه در شيوه گرفتن بيعت براي او، وجود نداشت. بيعت گيرنده بايد دين شناس، دين مدار، و انساني شايسته براي فرمانروايي باشد و يزيد اين شرايط را نداشت. بيعت صحيح بايد با اختيار، آگاهي کافي و به صورت علني و با رويه متعارف زمانه صورت گيرد که هيچ کدام در شيوه اتخاذ شده از سوي معاويه و بعدا يزيد، وجود نداشت.

بيعت نکردن امام حسين عليه السلام غير از قيام او براي ساقط کردن حکومت يزيد است. امام حسين عليه السلام هيچ گاه چنين تصميمي نگرفت و دنبال ساقط کردن يزيد با قيام مسلحانه نبود. البته حساب امام حسين عليه السلام و معامله او با مردم کوفه بحث ديگري است. کوفيان به شدت دنبال به حکومت رساندن امام حسين عليه السلام بودند. اگر امام حسين عليه السلام در کوفه حکومت تشکيل مي داد، به آن حکومت، حکمراني از راه قيام نمي گفتند؛ چرا که آنها داوطلبانه و با جان دل دنبال آن حضرت بودند و امام دنبال تشکيل حکومت با شمشير نبود. اگر عمري باقي مانده بود و لشکر يزيد مانع به وجود نمي آورد، آن حضرت همچون حکومت جد بزرگوار و پدر بزرگوارش صلوات الله عليهما، حکومتي مبتني بر رضايت، دعوت و بيعت را، بي ترديد، مي پذيرفت. بر همين اساس، آنچه در زمان ائمه اطهار عليهم السلام اتفاق افتاد، همان سيره امام حسين عليه السلام بود و ماهيت رفتار سياسي آنها با ماهيت رفتار سياسي امام حسين عليه السلام تفاوتي نداشت. تفاوت ظاهري به امر ديگري مربوط مي شد که در ادامه به آن مي پردازم.

بعد از شهادت امام حسين عليه السلام، هيچ يک از امامان بزرگوار بعدي با خلفاي اموي و عباسي بيعت نکردند. تفاوت ظاهري با گذشته، به اختلاف سليقه خلفاي اموي بعدي و نيز خلفاي عباسي با راه و رسم معاويه و يزيد بود. اين خليفگان، برخلاف معاويه و يزيد، ائمه عليهم السلام را، حداقل در ابتداي کار و در ظاهر، بر بيعت زوري مجبور نساختند؛ در حالي که معاويه و به ويژه يزيد، چنين کار خطايي را، با لطايف الحيل و اصرار فراوان، انجام دادند. البته خليفگان بعدي اموي و عباسي هم در نهايت با احساس خطري که مي کردند به راه هاي مختلف، مخالفان را، از جمله ائمه اطهار عليهم السلام را، از سر راه خود، با ترسي که داشتند، بر مي داشتند.

خلاصه: امام حسين عليه السلام و ائمه اطهار عليهم السلام هيچگاه به بيعت نامشروع با خليفگان اموي و عباسي نپيوستند. اما در مقابل چنين موضع مدني و خردمندانه ائمه اطهار عليهم السلام، يزيد با احساس خطر فراوان در همان ابتدا امام حسين عليه السلام را به قتل رساند و ديگر خليفگان با شيوه هاي ديگر همان کار نامشروع را درباره امامان معصوم عليهم السلام که استقلال از خلافت را براي خود محفوظ نگه داشته بودند، انجام دادند.

 

استاد علوم سياسي