خشونت، تحجر و ديگر هيچ
سیاسی |
محمد نادري ملکشاه
الف: ويژگيهاي بنيادين، خشونتطلبان:
1- خداشناسي انتقاممحور؛ خداوند را نه رحمان و رحيم، بلکه مظهر انتقام و مجازات ميپندارند. و دنيا را سراي سزادهي خطاکاران ميدانند، نه مزرعه آخرت.
2- انسانشناسي بدبينانه؛ ذات بشر را فاسد انگاشته، هدايت او را در گرو تنبيههاي خشن ميدانند، نه تعليم و تربيت. و حقيقت را انحصاراً از آن خود پنداشته، ديگران را دشمن حقيقت ميشمرند.
3- اخلاقِ وسيلهمحور؛ هر روشي (از توهين و تهمت تا ترور و شکنجه) را براي نيل به اهداف مجاز ميشمارند. و قوانين بشري را ناديده گرفته، خواستههاي خود را بهنام مقدسات تحميل ميکنند.
4- علمستيزي و عقلگريزي؛ عقل و علم را ابزار نميدانند و در پي دانشافزايي (حتي ديني) نيستند. و مفاهيمي چون مشارکت، آزادي انديشه، توسعه و نهادهاي مدني را بهکلي طرد ميکنند.
5- حقوقستيزي و مردمزدايي؛ نظر و رضايت مردم را در هيچ امري لازم نميشمرند. و براي انسان حقي قائل نبوده، مردم را فقط مکلف به اطاعت کورکورانه ميدانند.
6- تقدّسسازي کاذب؛ امور غيرمقدس را براي پيشبرد اهداف خود مقدسنمايي ميکنند. و آزادي اجتماعي و حريت فردي را نفي کرده، به تقليد کورکورانه مباهات ميورزند.
7- خشونتِ خودتخريبي؛ حتي براي تحقق خواستههاي ظاهري، به خود يا ديگران هم رحم نميکنند.
ب: خاستگاه و مباني خشونتطلبان:
1.عقيمبودن انديشه
2.آشفتگي در نظام فکري
3.سطحينگري تحليلي
4.ادراک نارسا همراه با خُلق نامتعادل
5.تکبُعدينگري و جزميت رفتاري
6.سستيِ شناختي توأم با واکنشپذيري عصبي
7.قَساوتِ طبع و خصومتپروري ساختاري
8.مخالفت بنيادين با تسامح و رواداري
9.فربهپنداري ديني
10.حساسيت افراطي به محرکهاي محيطي
11.واکنشهاي هيجاني فاقد ظرافتهاي ادراکي
12.گمانمحوري و بدبينيِ سيستماتيک
13.برتريطلبيِ تحقيرآميز.
ج؛ مسير اصلاح و دگرديسي خشونتطلبان:
1- با توانمندسازي جوامع از رهگذر: تعميق سواد انتقادي و آگاهيبخشي سيستماتيک و تقويت نهادهاي جامعهي مدني بهمثابه بازدارندههاي ساختاري.
2- با آگاهسازي راهبردي مبتني بر: تبيين پيامدهاي بازدارندهي توسعهاي خشونتطلبي براي نسل نوين و افشاي ريشههاي آسيبزايي که اين پديده در جوامع ايجاد مينمايد.
به اميد جامعه عاري از هر نوع خشونت.
دانش آموخته علوم سياسي