سيلابهاي فصلي، خشکسالي آبخوان و فرونشست زمين سه گانه ي بحران آب


تیتر اول |

علي اکبر مهقاني- گلستان  و گرگان در آستانه يک بحران پيچيده آب قرار دارند که سه وجه به هم پيوسته دارد:سيلاب‌هاي مخرب فصلي، کم‌آبي مزمن و فرونشست تدريجي زمين ناشي از تخليه آبخوانها.

اين يادداشت به بررسي ريشه‌هاي اين سه گانه ي بحران و ارائه راهکارهاي عملي يکپارچه براي مديريت آن مي‌پردازد.

1. ريشه هاي بحران:  چرخة هيدرولوژيک

الف) توسعه شهري ناسازگار: پوشاندن زمين با آسفالت و بتن(ساخت سطوح نفوذناپذير) باعث قطع ارتباط بارش با آبخوان شده است. هر ميليمتر بارندگي روي يک کيلومترمربع از اين سطوح، قادر به توليد حدود 1000 مترمکعب رواناب است که شبکه هاي زهکشي غالباً ظرفيت مديريت آن را در رويدادهاي بارشي شديد ندارند.

ب) قطع چرخة بازگشت آب: جايگزيني سيستم هاي جذبي سنتي با شبکه هاي فاضلاب مدرن بدون برنامه ريزي براي بازچرخاني آب سبب خروج دائمي آب از حوضة آبريز شده است. به اين ترتيب، همزمان با تشديد سيلابهاي سطحي، تغذيه ي آبخوان نيز به طور سيستماتيک قطع شده است.

ج) تغيير الگوي بارش: تغييرات اقليمي منجر به تشديد رويدادهاي حدي بارشي شده است.بارشهاي سنگين در مدت زمان کوتاه که ويژگي بارز اقليم منطقه است حجم عظيمي از رواناب را توليد ميکند که مديريت آن نيازمند تمهيدات ويژه است.

2. مديريت سيلابهاي فصلي: تبديل تهديد به فرصت

سيلاب يک تهديد نيست، بلکه يک منبع آب رايگان است که بايد مديريت شود. راهکارهاي علمي براي مهار سيلابهاي فصلي عبارتند از:

الف) احداث حوضچه هاي نگهداشت و تغذيه: ايجاد حوضچه در مسير مسيلهاي طبيعي و مناطق کم ارتفاع براي جمع آوري موقت سيلاب و نفوذ تدريجي آن به آبخوان. اين حوضچه ها هم از طغيان جلوگيري مي کنند و هم آبخوان را تغذيه مي کنند.

ب) سيستمهاي ذخيرة زيرزميني

در مناطق شهري با تراکم بالا، مي توان از تانکهاي زيرزميني براي جمع آوري آب باران از پشت بام ها و معابر استفاده کرد. اين آب مي تواند براي آبياري فضاي سبز يا مصارف غيرشرب استفاده شود.

ج) احياي مسيلهاي طبيعي و ايجاد باغهاي باراني:

احياي مسيلهاي طبيعي عبور آب و ايجاد پهنه هاي سبز در معابر و ميدانها که توانايي جذب و نفوذ سريع آب را دارند.

3. راهبردهاي کلان براي برون رفت از بحران

الف) تدوين «سند راهبردي مديريت يکپارچه ي منابع آب و سيلاب شهر گرگان:

اين سند بايد با همکاري همزمان شهرداري، شرکت آب و فاضلاب، سازمان آب منطقه اي و سازمان محيط زيست و جهاد کشاورزي تهيه شود تا رويکردي هماهنگ براي مديريت آب از سطح تا مصرف نهايي ايجاد کند.

ب) پروژه هاي آبخوانداري مصنوعي: احداث ايستگاههاي پخش سيلاب در دامنه ها و حاشية شهر براي هدايت هدفمند سيلاب به سوي چاههاي تزريق و پخش سيلاب در پهنه هاي نفوذپذير.

ج) بازچرخاني جامع پساب: ارتقاي تصفيه خانه فاضلاب به يک مرکز توليد آب باکيفيت.

استفاده از پساب تصفيه شده براي:  آبياري فضاي سبز شهري.  تغذيه مصنوعي آبخوان. مصارف صنعتي و کشاورزي

د) فرهنگسازي و مشارکت مردمي: آموزش همگاني دربارة ارتباط مصرف آب، سيلاب و فرونشست زمين. تشويق به نصب سيستمهاي جمع آوري آب باران در منازل و استفاده از گونه هاي گياهي کم آب بر در فضاي سبز.

 

سخن پاياني:

گذر از بخشينگري و حرکت  به سوي حکمراني يکپارچه آب

بحران آب در گرگان ريشه در رويکردهاي جزيره‌اي و ناپيوسته مديريت منابع آب دارد. آنچه اين چالش سه‌گانه را عميق‌تر ساخته، مشکل ساختاري بخشي‌نگري و خلأ قانوني در مديريت يکپارچه منابع آب و سيلاب است. هنگامي که هر نهاد به صورت مجزا و تنها بر يک حوزه متمرکز شود، بدون وجود چارچوب هماهنگ‌کننده‌اي که اين بخش‌ها را پيوند دهد، راهکارها در نهايت ناکام خواهند ماند.

سيلاب صرفاً به عنوان موضوعي براي دفع سريع در نظر گرفته مي‌شود تأمين آب تنها با حفر چاه‌هاي عميق‌تر پيگيري مي‌شود

. توسعه شهري بدون توجه به ملاحظات هيدرولوژيک پيش مي‌رود. اين ناهماهنگي و فقدان چارچوب حقوقي لازم براي همکاري بين‌سازماني، خود عاملي انسان‌ساز است که بر گستره بحران مي‌افزايد. راه برون‌رفت از اين بحران، در گذار به سامانه حکمراني جامع‌نگر منابع آب نهفته است. تدوين سند راهبردي مديريت يکپارچه منابع آب با پشتوانه حقوقي محکم، که همه ذي‌نفعان را حول محور مشترک متحد کند، گام نخست و ضروري اين گذار است. سرمايه‌گذاري در زيرساخت‌هاي شهر اسفنجي و سامانه‌هاي بازچرخاني آب، نه هزينه که ضرورتي اجتناب‌ناپذير براي تضمين امنيت آبي و پايداري شهري است. زمان آن فرا رسيده که آب باران را نه به عنوان تهديد، که به عنوان موهبتي ببينيم که بايد مديريت شود. اين دگرگوني تنها با نگاهي فرابخشي و جامع‌نگر ممکن خواهد بود.

 

پژوهشگر آب