خواب سنگين صنعت


تیتر اول |

شهاب حسيني- گلستان، ديار دشت‌هاي بي‌کران و دروازه‌اي به سوي اوراسيا، گنجينه‌اي از ظرفيت‌هاي معدني و تجاري را در سينه دارد. اما اين سرزمين، که مي‌توانست پيشتاز اقتصاد ايران باشد، زير بار ناکارآمدي‌هاي ساختاري، سوءمديريت وآمارهاي فريبنده، در حسرت شکوفايي خويش گرفتار مانده است. پشت پرده ارقام درخشان و وعده‌هاي پرطمطراق، واقعيتي تلخ نهفته است؛ زيرساخت‌هاي فرسوده، واحدهاي صنعتي خاموش و فرصت‌هاي تجاري سوخته. اين نوشتار مي کوشد با نگاهي اميدوار به آينده، کاستي‌هاي صنعت، معدن و تجارت گلستان را کالبدشکافي ‌کند و راه برون‌رفت از اين بن‌بست را ترسيم ‌نمايد.

 

شهرکهاي صنعتي؛ خاموشي در قلب توليد

شهرک‌هاي صنعتي گلستان، که قرار بود موتور محرکه اقتصاد منطقه باشند، به مزاري براي آمال توليدکنندگان بدل شده‌اند. از ميان دهها واحد صنعتي، 195 واحد به دليل کمبود نقدينگي، قطعي‌هاي مکرر برق و آب و نبود حمايت‌هاي مؤثر، از نفس افتاده‌اند. اين خاموشي، به قيمت نابودي 3568 فرصت شغلي تمام شده است؛ مشاغلي که مي‌توانستند زندگي هزاران خانواده را دگرگون کنند.

براي نمونه در دو سال گذشته، 88 واحد صنعتي با تزريق بيش از 2200 ميليارد تومان سرمايه احيا شده و 1005 شغل ايجاد کرده‌اند. اما اين ارقام، در برابر واقعيت‌هاي ميداني، بيش از آنکه نويدبخش باشند، گمراه‌کننده‌اند. بسياري از اين واحدها، به‌جاي بازگشت پايدار به چرخه توليد، تنها با ظرفيت‌هاي حداقلي و به‌صورت موقت فعال شده‌اند. نبود زنجيره تأمين پايدار، کمبود مواد اوليه و زيرساخت‌هاي ضعيف، اين واحدها را در آستانه تعطيلي دوباره قرارداده است.

شفافيت آماري، حلقه گمشده اين ادعاهاست. تعداد دقيق واحدهاي احياشده با ظرفيت کامل مشخص نيست و گزارش‌هاي رسمي، جزئيات کافي درباره پايداري اين مشاغل ارائه نمي‌دهند. اين ابهام، شائبه آمارسازي را تقويت مي‌کند؛ ترفندي که برخي مديران براي پنهان کردن ناکارآمدي‌هاي خود به کار مي‌برند.

واقعيت‌هاي پنهان اين صنايع را مي توان اين گونه بر شمرد:

- احياي ناپايدار: بسياري از واحدها به دليل نبود بازار فروش و زيرساخت‌هاي لازم، در معرض تعطيلي مجدد قرار دارند.

-ضعف زيرساختي: قطعي‌هاي مکرر برق و کمبود آب صنعتي، توليد را به بن‌بست کشانده است.

-عدم شفافيت: فقدان گزارش‌هاي دقيق درباره وضعيت احياي واحدها، اعتماد فعالان اقتصادي را خدشه‌دارکرده

است. اما مساله ديگر صادرات است:

 

صادرات؛ رقص اعداد در سايه حقيقت

صادرات گلستان در سال 1403، با 719 هزار تن کالا به ارزش 463 ميليون دلار، رشدي 32 درصدي در وزن و 42درصدي درارزش نسبت به سال پيش نشان مي‌دهد. ميانگين ارزش هر تن کالا نيز با 7 درصد افزايش به 644 دلار رسيده است. اين ارقام، در نگاه نخست، تصويري از موفقيت تجاري ترسيم مي‌کنند. اما واقعيت، پشت اين اعداد، داستاني ديگر دارد.

بررسي‌هاي دقيق نشان مي‌دهد بخش عمده اين رشد، نه به توليدات بومي گلستان، بلکه به صادرات گمرکي يا ترانزيتي وابسته است. محصولاتي که از ساير استان‌ها به گمرکات گلستان وارد شده و صرفاً از اين مسير صادر مي‌شوند، به نام دستاورد تجاري استان ثبت شده‌اند. اين ترفند آماري، تصويري غيرواقعي از توان توليدي گلستان ارائه مي‌دهد و فاصله عميق ميان ظرفيت‌هاي بالقوه و عملکرد واقعي را پنهان مي‌کند.

از جانب ديگر تمرکز بيش از حد بر بازارهاي ترکمنستان و قزاقستان، که بخش عمده صادرات گلستان (168.6 ميليون دلار) را تشکيل مي‌دهند، پاشنه آشيل تجارت استان است. اين وابستگي، گلستان را در برابر نوسانات سياسي و اقتصادي اين کشورها آسيب‌پذير کرده است. از سوي ديگر، منطقه آزاد اينچه‌برون، که مي‌توانست دروازه‌اي به تجارت جهاني باشد، به دليل فقدان زيرساخت‌هاي لجستيکي مدرن، انبارهاي استاندارد و گمرک پيشرفته، عملاً به محوطه‌اي متروکه بدل شده است.

مهمترين مسايلي که بايد به آن توجه شود را مي شود در اين عناوين خلاصه کرد:

- ابهام در تفکيک صادرات: نبود گزارش‌هاي دقيق درباره سهم صادرات توليدي در برابر صادرات ترانزيتي، دستاوردهاي واقعي را زير سؤال مي‌برد.

-سهم ناچيز در تجارت ملي: با وجود رشد ظاهري، سهم 0.5 درصدي گلستان از تجارت خارجي ايران، گواهي بر

عقب‌ماندگي اين استان است.

- ضعف لجستيک: فقدان زيرساخت‌هاي مدرن در اينچه‌برون، فرصت‌هاي تجاري را به باد داده است.

زيرساخت‌هاي صنعتي و تجاري گلستان، مانند رگ‌هاي حياتي يک پيکر بيمار، از فرسودگي و سوءمديريت رنج مي‌برند. قطعي‌هاي مکرر برق و کمبود آب در شهرک‌هاي صنعتي، چرخ توليد را بارها از حرکت باز داشته است. منطقه آزاد اينچه‌برون، با وجود موقعيت استراتژيک، به دليل نبود زيرساخت‌هاي لجستيکي و گمرکي مدرن، به جاي سکوي پرتاب تجارت، به شعاري توخالي بدل شده است.

 

آمارسازي تا فرصتسوزي

وجود 195 واحد صنعتي راکد با پتانسيل ايجاد 1928 شغل، نشان‌دهنده فرصت‌هايي است که در سايه سوءمديريت به هدر رفته‌اند. برخي مديران، به جاي تمرکز بر اصلاح زيرساخت‌ها و جذب سرمايه‌گذاري پايدار، به آمارسازي و ارائه گزارش‌هاي فريبنده روي آورده‌اند. اين رويکرد، نه‌تنها مشکلات را حل نکرده، بلکه اعتماد فعالان اقتصادي را نيز فرسوده است. نبود برنامه‌ريزي منسجم، فقدان تخصص‌گرايي و پاسخگويي و تکيه بر وعده‌هاي بي‌پشتوانه، گلستان را در گرداب ناکارآمدي فرو برده است.

راه برونرفت

براي رهايي گلستان از اين تنگنا، اصلاحاتي جسورانه و ساختاري ضروري است:

1- شفافيت آماري: ارائه گزارش‌هاي دقيق و تفکيک‌شده از صادرات توليدي و ترانزيتي، براي پايان دادن به آمارسازي‌هاي گمراه‌کننده.

2-نوسازي زيرساخت‌ها: سرمايه‌گذاري در تأمين برق پايدار، آب صنعتي، راه‌هاي ترانزيتي مدرن و انبارهاي استاندارد در شهرک‌هاي صنعتي و منطقه آزاد اينچه‌برون.

3-احياي هدفمند واحدها: برنامه‌ريزي منسجم براي احياي 195 واحد راکد با پتانسيل 1928 شغل، با تأکيد برپايداري توليد و تأمين زنجيره مواد اوليه.

4- تنوع‌بخشي به بازارها: کاهش وابستگي به اوراسيا و گسترش روابط تجاري با مناطق خليج فارس، آفريقا و قفقاز براي کاهش ريسک‌هاي اقتصادي.

5- تحول در حکمراني: جايگزيني مديران ناکارآمد با متخصصان متعهد، تقويت پاسخگويي و پايان دادن به فرهنگ آمارسازي و وعده‌هاي بي‌سرانجام.

 

سخن پاياني

گلستان، سرزميني است که در تقاطع ظرفيت‌هاي بي‌نظير و ناکارآمدي‌هاي ساختاري ايستاده است. جهش‌هاي ظاهري، مانند ارائه آمارهاي کاذب صادراتي و يا احياي موقت و چندساعته 88 واحد صنعتي، تنها زماني به رونق واقعي بدل مي‌شوند که بازيرساخت‌هاي مدرن، مديريت تحول‌گرا و شفافيت آماري همراه شوند. اين ديار سبز، اکنون در برابر آزموني سرنوشت‌ساز قرار دارد: يا بيداري و شکوفايي با اصلاحات بنيادين، يا غرق شدن در باتلاق آمارهاي فريبنده و فرصت‌هاي سوخته. انتخاب با ماست؛ گلستان، بيش از هر زمان، به اراده‌اي آهنين و نگاهي دورانديش نياز دارد.

               

کارشناس صنايع