رنج و برنج
یادداشت |
ابراهيم گلستاني
اينجا شمال کشور من است. شمالي پر از شاليزار. با برنج هايي خوش عطر و خوش بو. امسال هم مثل هرسال، دلال ها آمدند و شالي هاي برنج طارم و هاشمي را کيلويي 100 هزار تومان خريدند و بردند تا کيلويي 300 هزار تومان به خلق الله بفروشند. پارسال مردم، همين برنج را کيلويي 100 هزار تومان مي خريدند و امسال بايد 200 هزار تومانگرانتر بخرند. يعني برنج توسط دلال ها رکورد تورم ارزاق را شکسته است. يعني در اين مملکت کسي نيست به نام خدا گردن دلال ها را بشکند؟ مردم مي گويند دلال ها همين حکومتي ها هستند و الا کوتاه کردن دست دلال ها از رزق و روزي مردم که براي حکومت کاري ندارد. کسي به دلال هاي زالو صفت فحش نمي دهد. مردم وقتي 10 کيلو برنج را مي خرند به سه ميليون( يعني يک سوم حقوق مصوب کارگر) فحشش را به حکومتي ها مي دهند. عجيب است که برخي مقامات کشور که احتمالا هيچ نسبتي با دلال ها ندارند، حاضر نيستند با اين پديده شوم و زشت و نظام برافکن مقابله کنند. حتي براي حفظ آبروي خودشان. که فحش خوري شان کمتر شود.
فکرش را بکنيد در شمال باشي و لقمه هاي برنجت را کوچک و کوچکتر کني و به جاي برنج هي حرص بخوري و کاسه چه کنم به دست بگيري. آن هم درست زماني که نمي تواني ميوه 200 هزار توماني بخري و سبد خريدت هر روز کوچک وکوچکتر شود و شرمنده زن و بچه ات شوي. آن هم درست زماني که يک دلال محکوم به اعدام راست راست راه برود و کرور کرور شمش طلا وماشين وارد کند و به ريش ملت و امت و دولت بخندد.