به مردم بازگرديم


یاددداشت اول |

  با مسووليت سردبير

 

همه مي دانيم دنيا به گونه اي شگفت انگيز متفاوت شده است. تا همين چند سال پيش شهروندان تنها در فيلم هاي فضايي و داستانهاي خيالي اين اتفاقات عجيب را  تصور مي کردند اما امروزه در کمتر از يک دهه  همه آنچه به تصور نيز نمي آمد، اتفاق افتاده است و ما را به دنيايي سراسر شگفت انگيز و هولناک فرا مي خواند که نمي دانيم که چيست و چگونه است. در چنان دنيايي، هويت ها، فرهنگ ها، انديشه ها و نوآوري ها  چگونه مي شود و چه آينده اي در انتظار ما و فرزندانمان است؟ راستي براي چنان واقعه اي چه  بايد کرد؟ آيا مي توان سخت ايستاد و مانع شد؟ آيا مي توان در برابر  سيل تهاجمي محصولات مدرنيته ايستاد؟ آيا مي توان آنها را نديده گرفت؟ آشکار است که نه مي توان و نه شدني است، دنيا پيش مي رود و هر کس بخواهد بماند و ماندگار شود بايد خود را به دانايي جديد مجهز کند والا تنها افتخار به سنت و ريشه هاي تاريخي راهگشا نيست. ما در گذشته بزرگ بوده ايم، آري دنياي امروز به ايران فرهنگي بدهکار است اما اکنون چه بايد کرد؟ امروز بايد چه رفتاري داشت تا فردا شرمنده فرزندان ايران نباشيم؟

 به نظر مي آيد که با همه داستان هاي اين چند ماه اخير بايد به سوي مردم رفت، ايرانيان را باور کرد و آنها را پذيرفت. مردم ايران همان شهرونداني هستند که در برابر حمله خارجي  ايستادند و نقشه شوم آنها را نقش بر آب کردند. بايد به مردم بازگشت و همه امور را برخواست آنها استوار کرد. بايد پذيرفت هر روشي بدون رضايت شهروندان ناشدني و ناممکن است. بايد زمينه حضور و بروز نخبگان و شايستگان را در همه مناصب فراهم کرد. راهي جز اين نيست و نخواهد بود اميد به مديراني که گمان مي کنند اينستا و واتس آپ يا مدير فيس بوک به مکاتبه آنها پاسخ مي دهند، خوش خيالي است. تصور اينکه يک دولت يا يک حکمراني توان برگزاري يک کنسرت در فضاي باز را ندارد غم انگيز است. دنياي جهاني شده جاي زندگي دولت ها و ملتهاي ضعيف نيست. آنها حذف مي شوند، تقدير تاريخ ماندگاري قدرتمندان است و براي ماندگاري راهي جز قدرتمند شدن وجود ندارد و امروز قدرت علاوه بر قدرت سخت در وجود تک تک شهروندان دانا و توانا معنا مي شود، بنابراين تنها راه در اين مسير سپردن امورات به نخبگان قدرتمند است و براي چنين اقدامي بايد ساختار حکمراني را بر اساس حکومت شايستگان فراهم کرد والا با ناتوان و ضعيفان هر روزمان تلختر از روز قبل خواهد شد.  مردم اين سرزمين لزوما همه مثل هم نبوده اند و نخواهند بود اما همه آنها که با يکديگر نيز متفاوتند حق مساوي در اين آب و خاک دارند و اين مساوات از سرحدات شمال ايران تا جنوبي ترين و از شرقي ترين تا غربي ترين مرز اين ديار بايد جاري و ساري باشد. از مردم نهراسيم و امورات را به آنها واگذاريم تا ايراني قدرتمندتر را شاهد باشيم.