گشايش برجام در تنگناي کينه
سیاسی |
محمد نادري ملکشاه
برجام، توافقي تاريخي ميان ايران و قدرتهاي بزرگ جهاني(پنج عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل؛ ايالات متحده ي آمريکا، روسيه، چين، بريتانيا، فرانسه و کشور آلمان(1+5) بود، تا راهي براي رهايي و جلوگيري از اجراي قطعنامههاي متعددِ فصل هفتم شوراي امنيت(منشور سازمان ملل متحد اختيارات شوراي امنيت را براي حفظ صلح بيان مينمايد و به اين شورا اجازه ميدهد تا «وجود هرگونه تهديدي براي صلح، نقض صلح يا اقدام تجاوزگرانه» را تعيين کند و اقدامات نظامي و غير نظامي را براي «برقراري صلح و امنيت بين المللي انجام» دهد) و تحريمهاي ظالمانه که به واسطه عملکرد فرقه منحرف معروف عليه مردم ايران و جمهوري اسلامي ايجاد شده بود، بگشايد.
اما به هر دليل، اکنون پس از يک دهه، با روي کار آمدن دونالد ترامپ(همان رياست جمهور اسبق امريکا که از توافق برجام خارج شد) دوباره به رياست جمهوري دست يافت و به هيچ چيز جز اعمال قدرت خود خواهانه پايبند نيست. اينگونه به نظر ميرسد که گويي همه چيز در حال بازگشت به نقطه ي آغاز قبل از توافق برجام است؛ به همان وضعيتي که براي مسببين(افراطيون واپسگرا) لذتبخش بود و ميگفتند تحريم برکت و نعمت است! و توافق برجام را در مجلس به آتش کشيدند و با داد و فرياد، گريه و فحاشي به مخالفت پرداختند. اما اراده ي حاکميت جمهوري اسلامي راه نجات کشور را در پيش گرفت و توجهي به نمايش ناله ي رياکارانه ي آن گروهک نکرد؛ زيرا آنان هرگز نميتوانستند درک کنند و بينديشند که ادامه ي فصل هفتم و مواد قانوني آن، مکانيسم اجرايي دارد و شوراي امنيت بهعنوان زيرمجموعه ي سازمان ملل، از آن براي محدود کردن کشورها استفاده مينمايد. شوراي امنيت پس از بررسي شرايط و تصويب آن بهعنوان يک تهديد، ابتدا با تصميمات غيرنظامي (مانند تشديد تحريمهاي اقتصادي و سياسي) از پيچيدهتر شدن اوضاع جلوگيري ميکند. سپس در صورت تشخيصِ کافي نبودنِ اين اقدامات، از نيروي نظامي براي برقراري صلح استفاده خواهد کرد و ميتواند به راحتي به کشور مورد نظر حمله ي نظامي کند.
اينک، پرسش اينجاست: چرا «افراطيون واپسگرا» از بازگشتِ تحريمها و به اصطلاح «کاغذپارهها» اينچنين فرياد برميآورند و اعتراض ميکنند؟ مگر اينان همان کساني نيستند که هنگام انعقاد توافق برجام، فرياد «خيانت» سر ميدادند و پايفشاري بر چنين توافقي را خيانت ميخواندند و به گريه و فحاشي و لعن و نفرين ميپرداختند؟
اکنون که عکسِ آن در حال رخ دادن است و توافق در حال از ميان رفتن است، باز همان فرياد را سر ميدهند و ادعا ميکنند که «خيانت شد»! هدف اين افراطيون از اين همه تناقضگويي و مازوخيسم(خودآزاري) چيست؟ آيا خودِ آنان از اين رفتارهاي متضاد رنج نميبرند؟ يا اهدافي خاصي را عليه جمهوري اسلامي و ايرانِ عزيز دنبال ميکنند؟
اگر راستي و صداقت، ذرهاي در وجود آنان بود، اکنون زمان آن است که بياييد و صراحتاً بگوييد: انعقاد خودِ توافق برجام، خيانت بود. آمرين و تصميمسازان آن خيانت کردند و اينک بازگشت به آن، کاري به مراتب بدتر است!
البته در اين ميان، بايد به اظهارنظرهاي مقامات عاليه کشور و بخصوص به نقطه نظرات مرحوم رئيسي — که مدعي پيروي از خط مشي ايشان هستند — نيز توجه کنند؛ مرحوم رئيسي و دولتش بيش از سه سال برجام را تأييد کردند و هرگز خواستار خروج از برجام نشدند و عليه برجام سخني نگفت و عملي انجام نداد، بلکه مقوم آن بود.
اگر فرضاً در طول يک دهه، سهلانگاري يا ترک فعل و عملي از سوي کارگروه منسوب به جمهوري اسلامي ايران در توافق برجام روي و رخ داده است، چرا اقدامي از جانب مقامات عاليرتبه و دستگاه قضايي تاکنون صورت نگرفته است؟ و اگر آگاه بودند و اقدام نکردند؟ – که امري به غايت بعيد است – پاسخ اين سؤال چيست؟ و يا چرا ايران پيشدستي نکرد و از برجام خارج نشد؟ و يا چرا پس از خروج امريکا از برجام، نظام به اين نتيجه نرسيد که از برجام خارج شود؟ همه اينها حکايت از اين است برجام يک توافق بسيار بجا در يک موقعيت حساس و پيچ تاريخي کشور انجام و اراده نظام جمهوري اسلامي بوده است؟ و ثمراتاش قابل کتمان نيست( لغو قطعنامههاي اصلي شوراي امنيت سازمان ملل متحد؛ قطعنامه 1696، قطعنامه 1737، قطعنامه 1747، قطعنامه 1803، قطعنامه 1929، قطعنامه 2231 و برخي از تحريمهاي ايالات متحده و اتحاديه اروپا) فرصت و سواستفاده قدرتهاي جهاني را عليه ايران اسلامي خنثي کرد.
لازم به يادآوري است که «اسنپبک» (بازگشت به شرايط پيشين)، در معاهدات و قراردادهاي بينالمللي(مغاير با حقوقملي) صراحتاً چه پيشبيني شده باشد و چه نشده باشد، قاعدهاي است که حقوق بينالملل به سهولت آن را ميپذيرد؛ و ميتواند هر لحظه اعمال کند، چرا که حقوق بينالملل در نهايت تابع قاعده قدرت جهاني است. حقوق بينالمللي سازکار با محوريت صلح خواهي متاثر از قدرتهاي هژموني جهاني است. گفتوگو و بازيگري در عرصه ي جهاني، چيزي جز تعديل و تقليل نگاه قدرتهاي بزرگ نسبت به يک کشور نيست. بدين صورت فشار و دشمني بيش از حد به کشور را بکاهند. مذاکرات برجام در همين چارچوب طراحي شد تا با به دست آوردن زمان، بخشي از منافع کشور حفظ شود.
حتي گفتوگوي غيرمستقيم اخير با آمريکا که پيش از تهاجم دوازده روزه به ايران اسلامي جريان داشت، بر پايهي همين منطق دنبال ميشد؛ هرچند که طرف آمريکايي در همان حين مذاکره، دست به تجاوز زد و از رژيم کودککش اسرائيل دفاع کرد. با اين همه، ما نبايد فرصتها را خودخواسته به تهديد بدل کنيم. هنر واقعي همان بود که با درايت و تدبير، از گسترش تجاوز اخير جلوگيري کرد. بله، درست آن است که تهديدها را به فرصت تبديل کنيم. در فرآيند برجام، تهديدهاي بزرگ به فرصتهاي راهبردي مبدل شد، اما متأسفانه ما قدر آن را به درستي ندانستيم و از لغو قطعنامهها و رفع برخي تحريمها استفاده بهينه نبرديم و شرايطي را که بايد فراهم ميآورديم که قدرتهاي هژموني جهاني و نهادهاي بينالمللي نتوانند زمينهي بازگشت به وضعيت پيش از برجام را عليه ميهن عزيزمان ايحاد کنند، مهيا نساختيم.
اينکه گروهکي، تمام کينههاي چرکين خود را ظاهراً متوجه رقيب سياسي داخلي ميکند، اما هدف اصلياش عليه مردم و نظام و در جهت تأمين منافع مادي ناشي از تحريم است و همه موافقان برجام را به خيانت متهم ميسازد؛ اما دشمن اصلي را -چه در دوران مذاکره برجام و چه در زمان خروج يکطرفه (اسنپبک)- نه تنها بيگناه ميانگارد، که کاملاً ناديده ميگيرد، با اين حال تمام تابلوي سردر خود را به شعار مرگ بر آمريکا مزين کرده است. آنگاه با همين شعار ظاهري، به جنگ رقباي سياسي اصلاحطلب و تصميمسازان سياست خارجي ميرود. اين شيوه بسيار زيباست! واپسگرايان با اين زيباييها، لعابي ميسازند تا خيانت خود را در کام صرفا هواداران خود(نه ملت ايران) شيرين جلوه دهند.
به قول آن بزرگ که گفته بود:
نفوذيها، اهدافشان بسيار زيباست و خيانتشان بسيار شيرين.
وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ
دانش آموخته علوم سياسي