آمارهاي خيالي کشاورزي


تیتر اول |

مهران قجري- در دهليزهاي وزارت جهاد کشاورزي، زمزمه‌ي رشد و شکوفايي به گوش مي‌رسد. آمارهاي رنگارنگ، از افزايش 5 درصدي توليد برنج تا خيز 32 درصدي صادرات محصولات کشاورزي، حکايت از فصلي نو در زراعت اين سرزمين دارد. اما کافي‌ست قدمي به بيرون نهاد و در بازارهاي شهر و روستاهاي دور و نزديک، نبض زندگي کشاورزان و مصرف‌کنندگان را لمس کرد؛ آن‌گاه ابهامي سنگين، همچون سايه‌اي بلند، بر اين آمارها چنگ مي‌اندازد. آيا اين ارقام، تابلويي تمام‌نما از واقعيت‌هاي کشاورزي ايران‌اند؟ آيا در تدوين اين گزارش‌ها، تنها به برداشت‌هاي خوشايند بسنده شده و از تلخي‌هاي موجود چشم‌پوشي شده است؟ آيا در اين محاسبات، خشکسالي‌هاي پي‌درپي، کاهش بارندگي، تغيير کاربري اراضي و واردات بي‌رويه، نقشي کمرنگ‌تر از آنچه بايد، ايفا کرده‌اند؟

رشد 5 درصدي توليد برنج، اگرچه در نگاه نخست نويدبخش است، اما با توجه به بحران کم‌آبي و کاهش چشمگير منابع آبي کشور، نمي‌توان آن را دستاوردي بزرگ تلقي کرد. آيا اين افزايش، به قيمت خشک‌شدن سفره‌هاي زيرزميني و نابودي اکوسيستم‌هاي حساس رقم خورده است؟ آيا اين رشد، پايدار و ادامه‌دار خواهد بود؟ افزايش 32 درصدي صادرات، في‌نفسه نشانه‌اي از پويايي و توانمندي بخش کشاورزي است. اما اين پرسش همچنان پابرجاست که کدام محصولات، بار اين موفقيت را بر دوش کشيده‌اند؟ آيا صادرات، بر توليد داخلي اولويت يافته و کمبود و گراني را براي مصرف‌کنندگان ايراني به ارمغان آورده است؟ آيا کشاورزان، اين قشر زحمت‌کش و بي‌ادعا، سهمي عادلانه از اين سود سرشار داشته‌اند؟

فريادهاي خاموش کشاورزان در لابه‌لاي اين آمارها گم شده است. فاصله‌ي عميق ميان قيمت مزرعه و بازار، داستاني تکراري‌ست که هر روز بر حجم گلايه‌ها مي‌افزايد. مصرف‌کنندگان، گراني افسارگسيخته را با تمام وجود حس مي‌کنند، در حالي که دستان پينه‌بسته‌ي کشاورزان، از سود اندک و بي‌برکتي محصول، خسته است. گويي در اين ميان، تنها واسطه‌ها و دلالان هستند که کامروا و بهره‌مندند. وزير جهاد کشاورزي، از رونق توليد و جهش صادرات سخن مي‌گويد، اما سبد معيشت خانوارها، روز به روز کوچک‌تر مي‌شود. قيمت مرغ، گوشت، برنج و ساير اقلام اساسي، چنان سر به فلک کشيده که توان خريد بسياري از خانواده‌ها را به چالش کشيده است. اين تناقض آشکار، گواهي‌ست بر اين واقعيت تلخ که سياست‌هاي وزارت جهاد کشاورزي، نتوانسته است تعادلي منطقي ميان منافع توليدکنندگان و مصرف‌کنندگان برقرار کند. حمايت از کشاورزان، نه يک شعار، که يک ضرورت است. ارائه‌ي تسهيلات مالي، بيمه‌ي محصولات کشاورزي، آموزش و ترويج روش‌هاي نوين کشت و کار، و خريد تضميني محصولات، تنها بخشي از وظايف و مسئوليت‌هاي وزارت جهاد کشاورزي است. اما آيا اين حمايت‌ها، به اندازه‌ي کافي موثر و کارآمد بوده‌اند؟ آيا کشاورزان توانسته‌اند در برابر نوسانات بازار و آسيب‌هاي ناشي از خشکسالي و کم‌آبي، قد علم کنند؟ به نظر مي‌رسد که سياست‌هاي حمايتي دولت، هنوز نتوانسته‌اند مرهمي بر زخم‌هاي کهنه‌ي کشاورزان باشند. کمبود نقدينگي، دسترسي محدود به منابع آب، فقدان بازار مناسب براي فروش محصولات، همچنان گريبان‌گير اين قشر پرتلاش و بي‌ادعا است. حال، چشم‌ها به آينده دوخته شده است. آيا وزارت جهاد کشاورزي، در ادامه‌ي مسير، خواهد توانست با بازنگري اساسي در سياست‌هاي خود، گامي استوار در جهت افزايش بهره‌وري، کاهش ضايعات، حمايت از کشاورزان و تأمين امنيت غذايي جامعه بردارد؟ آيا آمارها، از پسِ اين، با واقعيت‌هاي زندگي مردم همخواني بيشتري خواهند داشت؟