توهم ارزش مداري!
یادداشت |
علي ميرموسوي
تعيين خط مشي و تصميم گيري سياسي با دو رويکرد امکان پذير است: پيامدگرا و ارزشي.
در رويکرد نخست تصميم ها بر پايه محاسبه هزينه و فايده گرفته ميشود، اما در رويکرد دوم ارزشهاي مقدس بر همهچيز مقدم دانسته و پيامدها در چارچوب آنها سنجيده ميشوند. براي نمونه طالبان با تکيه بر ارزشهاي ديني از آموزش دختران جلوگيري ميکند يا در دفاع از برنامه هستهاي، حق برخورداري از انرژي هستهاي به عنوان يک ارزش برجسته مطرح ميشود. برخي پژوهشهاي اجتماعي نشان ميدهد که در جوامع امروز بيشتر مردم سياست را از دريچه پيامدها مينگرند. آنان از برنامهاي حمايت ميکنند که بيشترين نتيجه را با کمترين هزينه به بار آورد و سياستهايي را که هزينهشان از فايدهشان بيشتر است نميپذيرند. با اين حال در عمل، بسياري از حکومتها و سياستمداران، به ويژه در نظام هاي ديني و ايدئولوژيک، ارزش مداري را دستاويز سياست قرار ميدهند. حتي در نظامهاي دموکراتيک نيز گاهي سياستمداران براي اقناع افکار عمومي به همين رويکرد متوسل ميشوند. آنان با پوشش دفاع از ارزشها گاه هزينههاي گزافي بر جامعه تحميل ميکنند.
در اين جا با دو پرسش مهم روبرو هستيم: نخست اين که چرا سياست مداران چنين رويکردي را برميگزينند؟ دوم اين که آيا ارزش هاي مقدس مي توانند راهنماي مناسبي براي تصميم گيري سياسي باشند؟ طرفداران رويکرد ارزشي معمولا در سنگر دين يا اخلاق به دفاع از خود ميپردازند. از نگاه آنان سياستي که پايبند به ارزشهاي مقدس نباشد، غيراخلاقي و ناپسند است. آنان ايستادگي بر ارزشها را عين پيروزي ميدانند و هر نوع هزينهاي را در اين راه موجه جلوه ميدهند. اما منتقدان بر اين باورند که اين رويکرد بيشتر کارکرد ابزاري دارد. از نظر آنان ارزش مداري ميتواند بر خواست آگاهي مردم سرپوش گذارد، از تعديل سياستها جلوگيري کند و مانع مصالحه و سازش شود. توجيه سياست ها بر پايه هزينه و فايده پروژهاي زمانبر، پر درد سر و بحث برانگيز است و نياز به شفافيت دارد. در مقابل توجيه بر پايه ارزش ها با ايجاد ابهام، ذهن مردم را از پيامدها دور و اقناع آن ها را آسانتر ميکند. افزون بر اين در سايه ارزشها ميتوان مخالفان را متهم به ضديت با مقدسات کرد و ميدان سياست را از نقد و گفتوگو تهي ساخت. در پاسخ به پرسش دوم به دلايل زير ارزشها بهسختي ميتوانند معياري روشن براي سياستگذاري باشند:
1.ارزش ها متعدد و نسبي اند؛ تکيه بر يک ارزش ميتواند به پايمال شدن ارزشهاي ديگر بينجامد.
2. تمرکز بر ارزشها بياعتنا به واقعيتها اغلب نتيجهاي جز اتلاف منابع و دور شدن از همان ارزش مورد نظر ندارد.
3.انتزاعي بودن ارزشها آنها را در معرض ابهام و سوءاستفاده قرار ميدهد. با استناد به ارزش هاي کلي مي توان خيال خود را از پرداختن به محاسبه هزينه و فايده آن برنامه راحت کرد و از شفافيت و پاسخگويي درباره آن گريخت.
4. با توجه به کثرت ارزشها و تعارض آنها، اتکا به خير عمومي و منافع ملي ـ آنگونه که در قوانين نهادينه شده ـ مطمئنترين راه براي پرهيز از آسيبهاي ارزشمداري است.
در مقابل، پيامدگرايي به معناي بي اعتنايي به ارزش ها نيست. پيامدگرايي ارزشها را به شکلي واقعبينانه در نظر ميگيرد و در عين حال بر محاسبه دقيق هزينه و فايده براي تصميمگيري شفاف و پاسخگو تاکيد دارد. در حاليکه ارزش مداري با چشم پوشي بر واقعيت در توهم گرفتار ميشود و هزينهاي گزاف و جبران ناپذير بر مردم تحميل کند.
سياست نيز مانند زندگي روزمره از منطق هزينه و فايده جدا نيست. همانگونه که افراد در برنامههاي شخصي خود بدون سنجش پيامدها گام برنميدارند، در عرصه سياست نيز بيتوجهي به اين منطق خطايي جبرانناپذير است. توهم ارزشمداري ميتواند نه تنها مانع اصلاح سياستها شود، بلکه در نهايت جامعه را از همان ارزشهاي ادعايي نيز دور کند و کشور را با بحرانهاي بزرگ روبهرو سازد.