عرفيات دين: نسخ يا باز فهمي
یادداشت |
محمود شفيعي
در يکي از گروه هاي قرآني يکي از اعضاي اهل فضل گروه درباره حکم قرآني نشوز زنان اظهار کرده اند که اين احکام متعلق به دوره تاريخي گذشته بوده و اين قبيل احکام قرآني را بايد منسوخ شده اعلام کرد.
به نظر مي رسد منسوخ گرايي در مواجهه با چنين آياتي قابل دفاع نباشد. نسخ خلاف قاعده است و نمي توان با نسخ مسائل جديد را در چارچوب شريعت حل و فصل کرد. چند راه بهتر درباره آيات نشوز، احکام برده داري و مواردي از اين قبيل، در چارچوب ادبيات ديني قابل طرح است:
1. احکام ارشادي و نه مولوي: آياتي که مسائل عرفي در آنها مطرح شده است، ارشاد به عرفيات جامعه است. پس از نظر شرع در اين حوزه ها عمل به عرفيات هر دوره مطلوب است و نه نگاه مولوي به احکام مطرح شده در امور عرفي
2. توسلي و نه تعبدي: عمده دستورات شرع در حوزه مسائل عرفي، توسلي است و نه تعبدي. پس سلطه ذهنيت تعبدگرا بر جامعه فقهي را بايد نقد کرد و روش شناسي اجتهاد در احکام عرفي را تغيير داد.
3. امضايي و نه تاسيسي: احکامي که ابتکار شريعت نيست و امضاي عرف زمانه شمرده مي شود، اصالت با امضاي عرف معقول هر دوره است و نه نگاه تاسيسي به امر وارد شده در شريعت.
4. توجه به روح شريعت و نه قالب هاي تاريخي معنا: آموزه هاي دين در حيطه عقل و عرف همزمان پاسخي مناسب به نياز زمانه دوره نزول است و در ضمن از روح معناي فراتاريخي برخوردار است که با تحليل عقلي و بازفهمي آن در زمينه هاي جديد تاريخي، مي توان معناي مندرج در آموزه شرعي را در لباس فرهنگي جديد بازآفريني کرد. مثلا در بحث نشوز بايد توجه کرد که نشوز در قرآن به صورت دو سويه همزمان درباره مرد و زن مطرح شده است. در نشوز مرد مساله مصالحه به عنوان راه حل پيشنهاد شده است. از همين راه حل مي توان اين روح معنا را به دست آورد که براي شرع انور، تحصيل رضايت طرفين اصالت دارد. خوب اگر تحصيل رضايت طرفين اصالت دارد، مي توان در وضعيت جديد رضايت طرفين را در نشوز زن هم از طريق مصالحه مورد توجه قرار داد. اگر زدن نه تنها رضايتي را توليد نمي کند؛ بلکه بر تنفر زندگي، حداقل طرف زوجه، مي افزايد، پس روح معناي مندرج در بحث نشوز ناديده گرفته شده است و ديگر نمي توان در اين زمان برخلاف روح معناي آيه بر قالب ظاهري مربوط به زمان قديم اصرار ورزيد و از روح معناي آيه دور شد.
در پايان اين نکته قابل توجه است که متن درجه اول دين اسلام، يعني قرآن کريم، ماده اي خدا ساخته براي خردورزي در حوزه دين است و اگر ما اصل مراجعه به قرآن را به تدريج با نگاه باستان شناسانه يک بار براي هميشه کنار بگذاريم، ديگر ماده خام لازم براي بسط عقلانيت ديني وجود نخواهد داشت.
استاد علوم سياسي دانشگاه