وعدههاي توخالي پتروشيمي
تیتر اول |
رضا قاسمي نجات- در ديار گلستان، جايي که دشتهاي سبز و مردمان صبور، چون تابلويي از استقامت و زيبايي در هم تنيدهاند، رؤياي پتروشيمي گلستان چون گلي نشکفته در خاک اميد مدفون مانده است. اين پروژه، که قرار بود با توليد1.7 ميليون تن اوره و آمونياک، محروميت را از چهره اين سرزمين بزدايد، پس از 19 سال همچنان در تاروپود وعدههاي بيفرجام گرفتار است. مسوولان از توجيه اقتصادي پروژه ميگويند، اما فقدان برنامهاي مدون و مسئوليتگريزي در برابر موانع، پرسشي تلخ را در دل نود و پنج هزار سهامدار برميانگيزد: آيا اين رؤيا، روزي از بند بيتدبيري رها خواهد شد؟ اين گزارش، با نگاهي نقادانه و مستند، گذشته، حال و آينده مبهم اين پروژه را کاوش ميکند و از رنج مردمي ميگويد که سالهاست در انتظار طلوعاند و از کارمنداني که به اميدي واهي دلخوش کردند و با دريافت وام براي خود سهمي خريده اند چه کارگراني که از شکم زن و بچه بريدند اما .....
پيشينه: زنجيرهاي از اميدهاي بربادرفته
داستان پتروشيمي گلستان در سال 1385 آغاز شد، زماني که 95000 سهامدار با سرمايهاي 15 هزار ميليارد ريالي، به اميد تحول اقتصادي به ميدان آمدند. قرار بود اين پروژه، با صادرات به آسياي ميانه و اشتغالزايي براي سه هزار نفر، گلستان را از جايگاه چهارمين استان محروم کشور به قلههاي پيشرفت برساند.(خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10 فروردين 1402) اما آنچه نصيب مردم شد، زنجيرهاي از ناکاميها بود: پيشرفت فيزيکي ناچيز 18درصد، هزينههاي انباشته و اعتمادي که به يغما رفت(ايرنا، دي 1403). مديران پيشين، با وعدههاي رنگارنگ اما بيپشتوانه، نهتنها سرمايه سهامداران را به فنا دادند، بلکه اميد را از دلهايشان ربودند. فاطمه، معلم بازنشستهاي از گرگان، ميگويد: پسانداز عمرم را در اين پروژه گذاشتم، اما حالا جز وعدههاي تکراري، چيزي نصيبم نشده است. اين داستان، تنها يکي از هزاران روايت رنج سهامداراني است که در انتظار تحقق رؤياي گلستاناند.
وضعيت کنوني: وعدهها در آيينه نقد
معاون اقتصادي استاندار گلستان در سخناني (خبرگزاري مهر، دي 1403) با اطمينان از توجيه اقتصادي پتروشيمي سخن گفته و نويد پيشرفت داده است. اما اين سخنان، که با انتقاد از مديران پيشين و نبود گلستانيها در سطوح ملي همراه است، فاقد برنامهاي مکتوب و زمانبنديشده براي خروج از بنبست کنوني است. اعلام تأمين گاز طبيعي با 5 درصد تخفيف براي 11 ماه در سال، هرچند گامي مثبت به نظر ميرسد، هنوز به قرارداد مکتوب منجرنشده (تسنيم، دي 1403). ايشان، با انداختن توپ به زمين ديگران، از ارائه راهکارهاي عملي براي حل موانع طفره ميرود. اين رويکرد، که يادآور همان تفکر گذشته است، نه تنها اعتماد سهامداران را بازنگردانده، بلکه بر خشم و سرخوردگي مردمي افزوده که سالهاست در انتظار تحقق وعدهها به سر ميبرند.
چالشهاي بنيادين: از ناترازي انرژي تا غفلت از ظرفيتها
پتروشيمي گلستان، اگرچه پتانسيلي بينظير براي ارزآوري و اشتغالزايي دارد، اما با موانعي عميق دستوپنجه نرم ميکند:
• ناترازي انرژي: معاون اقتصادي استاندار گلستان اذعان کرده که مصرف برق گلستان از توليد آن پيشي گرفته است (خبرگزاري مهر، دي 1403). بدون تکميل پروژههاي انرژي خورشيدي، تأمين انرژي پايدار براي پتروشيمي، رويايي دستنيافتني است.
• بحران کمآبي: در دياري که کمآبي، کشاورزي سنتي را به زانو درآورده، تأمين آب مورد نياز پتروشيمي همچنان بيپاسخ مانده.
• ناکارآمدي و مرکزگرايي: کيان مهر البته با انتقاد از نبود مديران گلستاني در سطوح کلان، تلويحاً خود را از مسووليت مبرا کرده است.
در حالي که پروژههاي پتروشيمي در عسلويه و ماهشهر با مديريت کارآمد به بار نشستهاند، گلستان همچنان درحسرت بهرهمندي از موقعيت استراتژيک خود، از جمله مرز اينچهبرون و کريدور شمال-جنوب، به سر ميبرد. اين غفلت، نهتنها پتروشيمي، بلکه ظرفيتهاي کشاورزي، گردشگري و تجارت مرزي گلستان را نيز در سايه بيتدبيري نگه داشته است.
• آينده مبهم
برنامههاي اعلامشده براي آينده پتروشيمي گلستان، از انتخاب پيمانکار تا تأمين 480 ميليون يورو تسهيلات خارجي، چون نقشهاي در مه غفلت، فاقد وضوح و پشتوانهاند. گزارشهاي مکتوب (تسنيم، دي 1403) از پيگيريهاي هلدينگ خليجفارس حکايت دارند، اما فقدان جدول زماني مشخص، قراردادهاي مکتوب و جزئيات اجرايي، اين برنامهها را به ادامه چرخه وعدههاي بيفرجام بدل کرده است.و اين در حالي است که در زماني استانداري زنگانه با شعار و ادعاي فراوان گفته شد که پتروشيمي به ريل خود افتاده است و عن قريب است که اين ابهام، سهامداران را در برزخ انتظار نگه داشته و پرسشي اساسي را مطرح ميکند: آيا گلستان بار ديگر قرباني وعدههاي توخالي خواهد شد؟
اما چه بايد کرد به نظر مي آيد براي رهايي پتروشيمي گلستان از اين باتلاق ناکارآمدي، تغيير پارادايم در مديريت و سياستگذاري ضروري است: ارائه گزارشهاي منظم و مستند به سهامداران، اعتمادي را که سالهاست رنگ باخته،بازميگرداند در کنار اين شفافيت حضور مديران گلستاني در سطوح کلان تصميمگيري، منافع منطقه را در اولويت قرارخواهد داد تا فرايند انجام کار بهتر و دقيق تر انجام شود، علاوه بر اين بايد باسرمايهگذاري در انرژيهاي تجديدپذير و راهکارهاي نوين براي رفع کمآبي، موانع زيرساختي را برطرف کرد و با اجراي گامبهگام، به جاي شعارهاي پرطمطراق، بر تکميل فازهاي پروژه با برنامهريزي دقيق تمرکز کرد.
کلام آخر
پتروشيمي گلستان، چون گلي نشکفته در دشتهاي اين سرزمين، ميتواند محروميت را بزدايد و اميد را به دلهاي مردم بازگرداند. اما تا زماني که وعدههاي توخالي، مسئوليتگريزي و فقدان برنامهريزي مدون، چون سايهاي شوم بر اين پروژه سنگيني کند، گلستان در انتظار طلوع خواهد ماند. مسوولين، بايد از چرخه ناکارآمدي گذشته دست کشيده و با برنامهاي شفاف و ارادهاي راستين، اين رؤيا را به واقعيت بدل کنند. مردم گلستان، که سالهاست با صبوري در انتظار تحقق اين وعدهاند، شايسته پاسخي صادقانهاند. از شما، سهامدار، شهروند و مسئول، دعوت ميکنيم تا با به اشتراک گذاشتن نظرات تان در اين نشريه، در احياي اين رؤيا سهيم شويد. باشد که گلستان، روزي به جايگاه شايستهاش دست يابد.
دانش آموخته اقتصاد