نگهبان انديشه ها


یادداشت |

غفّارعلي عسکري

در سرزميني که گاه صداي کتاب در هياهوي روز مرگي گم مي شود؛ مردي برخاست با دلي از جنس کاغذ و نگاهي از جنس نور.

محمّد رايجي، آموزگاري که تختة کلاس را به قفسه هاي دانايي بدل کرد و روستاي بالاجاده را به پناهگاه واژه ها و انديشه ها تبديل ساخت.

او نه با هياهو آمد،

نه با شعار؛

با گاه هاي آرام،

با دستاني خسته؛ امّا اميدوار.

کتاب ها را از گوشه و کنار ايران گرد آورد و در خانة پدري اش، چراغي روشن کرد که هنوز خاموش نشده است.

کتابخانه اش، نه فقط محلّ نگهداري جلدها،

که مأمن خاطره ها،

پاتوق شعرها،

و سنگر انديشه هاست.

در شب هاي بي صدا،

صداي ورق زدن کتاب ها،

به زمزمه اي بدل مي شود که نسل ها را

به خواندن،

به فهميدن،

به زيستن به معنا دعوت مي کند.

رايجي، فرهنگ بيدار است؛

او صداي بلند تعهّد است.

پژواک بي پايان عشق به دانايي.

در روزگاري که بسياري از فرهنگ فاصله گرفتند؛

او ايستاد،

ساخت،

بخشيد

و ماند.

باشد که نامش در حافظة فرهنگي اين سرزمين، همچون کتا بهايش، ماندگار و الهام بخش باشد.

 

بندرگز