«روز حمله گرگ»، تصويري تازه از تجربه زيستن در سايه جنگ


گفت وگو |

نويسنده رمان «روز حمله گرگ» با بيان اينکه اين کتاب تصويري تازه از تجربه زيستن در سايه جنگ به مخاطب مي‌دهد، مي گويد: اين رمان در امتداد سنت ادبيات جنگ و دفاع مقدس در ايران نوشته شده، با اين تفاوت که زاويه ديد آن بيشتر بر نوجوان و تجربه‌هاي فردي‌اش متمرکز شده است. به گزارش خبرنگار کتاب ايرنا، همزمان با هفته دفاع مقدس، رماني با عنوان «روز حمله گرگ» نوشته يوسف قوجُق منتشر شد. اين رمان با روايت زندگي نوجواني ترکمن و پيوند آن با سال‌هاي آغازين جنگ تحميلي، تلاش مي‌کند تصويري تازه از تجربه زيستن در سايه جنگ به نسل امروز ارائه دهد. حضور نمادهايي چون گرگ و طوطي در کنار شخصيت‌هاي روستايي و مردمي، به داستان بُعدي تمثيلي مي‌دهد و آن را از سطح يک روايت تاريخي فراتر مي‌برد. او پيش از اين کتاب‌هاي «ياد يوسف»، «تاريخ با طعم ذغال اخته»، «90 افسانه براي نوجوانان»، «خورشيدي در صحراي ترکمن»، «آلتين»، «بادبادک‌ها در شهر»، «لالو»، «مردان فردا» و « وقت جنگ، دوتارت را کوک کن» را نوشته است. اين نويسنده و روزنامه‌نگار باسابقه ترکمنِ گلستاني در سال 1403 نشان «درجه‌يک هنري» از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت کرد. به همين بهانه، در گفت‌وگويي با نويسنده اين اثر، درباره شکل‌گيري رمان، جايگاه آن در ادبيات ايران و جهان و تاثير احتمالي‌اش بر نوجوان امروز به صحبت نشستيم.

 

يوسف قوجُق نويسنده حوزه کودک و نوجوان

گرگ استعارهاي از دشمن است

رمان شما با عنوان «روز حمله گرگ» همزمان روايت زندگي روستاييان ترکمن و فضاي آغازين جنگ ايران و عراق است. چه چيزي شما را به سمت نوشتن اين داستان سوق داد؟

انگيزه اصلي من، زنده کردن بخشي از حافظه جمعي بود که هم به فرهنگ و سنت‌هاي ترکمن گره خورده و هم به تجربه‌هاي تلخ و بزرگ جنگ تحميلي هشت‌ساله. مي‌خواستم نشان بدهم که چگونه يک چوپان ساده و يک نوجوان، در مواجهه با جنگ و ناامني، مفاهيم تازه‌اي از مسئوليت، مردانگي و ايستادگي را کشف مي‌کنند.

در داستان، واژه «گرگ» بارها تکرار مي‌شود.

 

گاهي گرگ، واقعي است و گاهي استعارهاي از دشمن. چرا اين نماد را انتخاب کرديد؟

«گرگ» در فرهنگ ترکمن و ديگر جوامع، همواره نماد خطر و تهديد بوده است. چوپاني بدون مواجهه با گرگ معنا ندارد. در اين رمان، گرگ هم موجودي واقعي است که به گله حمله مي‌کند و هم استعاره‌اي از دشمني است که به سرزمين حمله کرده. تضاد اين دو، لايه‌هاي نمادين رمان را مي‌سازد.

 

 

طوطي نمادي از حافظه زخمي است

يکي از بخشهاي برجسته رمان، حضور «آمانآقا» و رابطه او با ياشار است. به نظر ميرسد رابطه استاد و شاگردي در محور روايت قرار دارد.

بله، آمان‌آقا تجسم نسل گذشته است؛ نسلي که تجربه مقاومت در برابر اشغالگران قديمي‌تر را دارد و حالا به شکلي تازه وارد جنگ مي‌شود. ياشار نسل تازه‌اي است که بايد بار مسئوليت را به دوش بکشد. اين رابطه عملاً تمثيلي است از انتقال تجربه، غيرت و حافظه تاريخي ميان نسل‌ها.

 

در ادامه داستان، ما با شخصيت عبيد و طوطياش مواجه ميشويم. اين بخش رنگ و بوي نمادين بيشتري دارد. چرا طوطي را وارد داستان کرديد؟

طوطي براي من نمادي از حافظه زخمي است. طوطي مدام جمله‌هايي درباره سقوط خرمشهر تکرار مي‌کند، درست مثل زخمي که هر روز تازه مي‌شود. حضور عبيد و طوطي‌اش نشان مي‌دهد که جنگ فقط جسم‌ها را زخمي نمي‌کند، بلکه روح‌ها را در قفسي از خاطره و حسرت حبس مي‌کند.

 

رمان بيشتر به تاملات شخصيتها پرداخته است

رمان شما بيشتر روايتمحور است تا حادثهمحور. آيا اين انتخاب آگاهانه بود؟

قطعاً. من مي‌خواستم رمان بيشتر به تأملات شخصيت‌ها و تجربه‌هاي دروني‌شان بپردازد. جنگ فقط پس‌زمينه است. اصل روايت، سفر دروني ياشار و عبيد است؛ سفر از ترس به شجاعت درباره ياشار؛ از دلبستگي به رهايي درباره عبيد.

 

شما در جايجاي رمان به موسيقي محلي اشاره کردهايد: ني هفتبند، دوتار ترکمني و حتي زمزمههاي چوپاني. چه نقشي براي موسيقي در اين رمان قائل هستيد؟

موسيقي در فرهنگ ترکمن، همدم تنهايي‌ها و زبان بي‌زباني است. وقتي کلمات کافي نيستند، ني و دوتار حرف مي‌زنند. در اين رمان، موسيقي نوعي تسلاي روحي براي شخصيت‌هاست و نشان مي‌دهد که حتي در سخت‌ترين شرايط، هنر مي‌تواند به انسان اميد بدهد.

 

«روز حمله گرگ» در امتداد سنت ادبيات جنگ و دفاع مقدس در ايران است

 

رمان شما امسال توسط کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان منتشر شد. به نظر شما، «روز حمله گرگ» در ميان آثار کودک و نوجوان ايران چه جايگاهي دارد و چه مشابهتي با کتابهاي مشابه در ايران يا جهان ميتوان پيدا کرد؟

اگر بخواهم مقايسه کنم، «روز حمله گرگ» در امتداد سنت ادبيات جنگ و دفاع مقدس در ايران است، اما با اين تفاوت که زاويه ديد آن بيشتر بر نوجوان و تجربه‌هاي فردي‌اش متمرکز شده. از نظر موضوعي، شباهت‌هايي با آثاري مثل «داستان‌هاي مجيد»هوشنگ مرادي‌کرماني يا «شطرنج با ماشين قيامت»حبيب احمدزاده دارد؛ هر دو اين آثار، نوجوان را در بستر يک بحران بزرگ نشان مي‌دهند. اما از نظر فرم، رمان من بيشتر به قصه‌هاي روستايي-حماسي نزديک است که در آن اسطوره (گرگ) و واقعيت (جنگ) درهم مي‌آميزند. در ادبيات جهان هم مي‌توان شباهت‌هايي پيدا کرد. مثلاً «پسري با پيژامه راه راه»نوشته جان بوين يا «خاطرات يک دختر جوان» نوشته آن فرانک هر دو تجربه جنگ را از منظر نوجوان روايت مي‌کنند. البته تفاوت اينجاست که در آن آثار، جنگ جهاني دوم و تجربه يهوديان مطرح است، اما در «روز حمله گرگ» جنگ ايران و عراق و زيست روستايي ترکمن‌صحرا در مرکز توجه قرار دارد. با اين حال، از نظر فني شباهت داريم: نوجواني که ناگهان با مفهوم جنگ، ترس و مسئوليت روبه‌رو مي‌شود.

 

اين رمان نوعي رشدنگاري است

يعني ميتوان گفت اين رمان، هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ محتوا، در دو قلمرو قرار ميگيرد: يکي روايت محلي و قومي و ديگري روايت جهاني از تجربه جنگ؟

دقيقاً. به همين خاطر من تلاش کردم زبان روايت ساده و نزديک به قصه‌گويي محلي باشد تا براي نوجوان ايراني قابل لمس شود، اما در عين حال مفاهيم جهاني مثل «شجاعت»، «از دست دادن» و «رشد در مواجهه با بحران» هم در آن برجسته شود. اين همان چيزي است که باعث مي‌شود نوجوانان کشورمان با شخصيت ياشار همذات‌پنداري کند و نوجواني در کشورهاي ديگر هم بتواند با آن ارتباط بگيرد.

 

از نظر فني و ساختاري، «روز حمله گرگ» چه شباهتهايي با آثار مطرح کودک و نوجوان در جهان دارد؟

از نظر ساختاري، اين رمان نوعي رشدنگاري است. يعني ما مسيري را دنبال مي‌کنيم که در آن يک نوجوان از مرحله‌ وابستگي و ترس، به سمت بلوغ و مسئوليت پيش مي‌رود. اين الگو در ادبيات جهان سابقه‌ زيادي دارد. براي مثال، «کشتن مرغ مقلد» اثر هارپر لي يا حتي «هاکلبري فين» نوشته مارک تواين، هر دو تجربه‌ کودکي را در برابر بحران‌هاي اجتماعي و اخلاقي به تصوير مي‌کشند. البته بستر آن‌ها جامعه آمريکا است و بستر من روستاي ترکمن‌صحرا و جنگ ايران و عراق، اما الگوي روايي بسيار مشابه است.

حيوانات در ادبيات کودک و نوجوان همواره نمادين هستند

 

 

به نظر ميرسد در رمان شما روايت بيشتر به شکل قصههاي شفاهي پيش ميرود. آيا اين انتخاب آگاهانه بوده و آيا مشابهي در آثار جهاني دارد؟

بله، روايت من عمداً به زبان قصه‌گويي محلي نزديک شده است. به‌جاي پيچيدگي‌هاي مدرن، قصه از دل يک راوي نوجوان بيرون مي‌آيد و پر از مثل‌ها، حکمت‌هاي شفاهي و روايت‌هاي ميان‌نسلي است. در ادبيات جهان، مي‌توان نمونه‌هايي مثل «صد سال تنهايي» نوشته گابريل گارسيا مارکز يا «خانه ارواح» نوشته ايزابل آلنده را مثال زد که گرچه براي بزرگسالان نوشته شده‌اند، اما از سنت شفاهي بومي الهام گرفته‌اند. در حوزه کودک و نوجوان هم بسياري از فيلم‌ها و رمان‌ها، بر سنت قصه‌گويي تکيه دارند. اين شيوه باعث مي‌شود که نوجوان نه فقط يک داستان بخواند، بلکه بخشي از فرهنگ شفاهي يک قوم را هم لمس کند.

 

در رمان شما، حيوانات مثل گرگ و طوطي نقش پررنگي دارند. اين انتخاب را چطور ميتوان در قياس با ادبيات جهان ديد؟

حيوانات در ادبيات کودک و نوجوان همواره نمادين هستند. در «مزرعه حيوانات» نوشته جورج اورول، حيوانات استعاره‌اي از نظام سياسي‌اند. در «شير، کمد و جادوگر» نوشته سي. اس. لوئيس، شير نماد مسيح است. در «روز حمله گرگ»، گرگ همان تهديد بيروني است و طوطي حافظه‌ زخمي خرمشهر. اين انتخاب‌ها به نوجوان کمک مي‌کند واقعيت‌هاي سنگين تاريخي را در قالب استعاره و نماد درک کند، بدون آنکه مستقيم و خشن با حقيقت مواجه شود.

 

هر نوجواني در زندگياش گرگهايي دارد

پس ميتوان گفت که «روز حمله گرگ» همزمان ريشه در واقعيت تاريخي ايران دارد و در عين حال با سنت جهاني «داستانهاي جنگ براي نوجوانان» هم پيوند خورده است؟

دقيقاً همين‌طور است. هدف من اين بود که نوجوان ايراني ضمن خواندن اين داستان، احساس کند بخشي از هويت تاريخي و فرهنگي خودش را مي‌شناسد، و در عين حال نوجواني در هر نقطه از جهان بتواند پيام‌هاي انساني آن را بفهمد. جنگ، ترس، جدايي و اميد، مفاهيمي هستند که مرز جغرافيا نمي‌شناسند.

 

شما گفتيد که رمان، مفاهيم جهاني مثل ترس، شجاعت و مسئوليت را برجسته ميکند. فکر ميکنيد نوجوان امروز ايران، که شايد فاصله زماني زيادي از جنگ دارد، چطور با اين رمان ارتباط برقرار ميکند؟

نوجوان امروز ايران شايد تجربه ي مستقيم جنگ را نداشته باشد، اما همچنان با مفاهيمي مثل ناامني، تغيير و بحران آشناست؛ از جنگ 12 روزه اخير، از زلزله و سيل گرفته تا بحران‌هاي اجتماعي و فرهنگي. وقتي او قصه ياشار را مي‌خواند، مي‌بيند که نوجواني مثل خودش ناگهان با يک وضعيت بحراني روبه‌رو مي‌شود و مجبور است تصميم بگيرد. اين همان لحظه‌اي است که نوجوان مي‌تواند خود را در آينه شخصيت ببيند. به نظر من، حتي اگر تجربه جنگ برايش دور باشد، مفهوم «ايستادگي در برابر گرگ‌ها» برايش ملموس است، چون هر نوجواني در زندگي‌اش گرگ‌هايي دارد، از اضطراب‌هاي شخصي گرفته تا فشارهاي اجتماعي.

 

«روز حمله گرگ» داستان ايستادگي است

اين رمان چه ظرفيتي براي ترجمه و انتشار جهاني دارد؟

به نظرم ظرفيت بالايي دارد. همان‌طور که گفتم، موضوعات آن فراتر از جغرافيا هستند. در جهان امروز، ادبيات جنگ کودک و نوجوان بسيار خوانده مي‌شود، زيرا نشان مي‌دهد چگونه کودکان و نوجوانان قربانيان خاموش جنگ‌اند. اگر «روز حمله گرگ» به انگليسي يا زبان‌هاي ديگر ترجمه شود، مي‌تواند در کنار آثاري مثل «پسري با پيژامه راه راه» خوانده شود. تفاوتش اين است که زاويه ديد ترکمني و ايراني دارد، که هنوز کمتر در بازار جهاني ديده شده است. همين تفاوت مي‌تواند آن را براي ناشران خارجي جذاب کند.

 

فکر ميکنيد ويژگي منحصربهفرد اين رمان در ميان آثار مشابه چيست؟

ويژگي منحصربه‌فردش در ترکيب سه لايه است: لايه تاريخي جنگ ايران و عراق، لايه قومي و فرهنگي ترکمن‌صحرا، و لايه نمادين که در قالب گرگ و طوطي شکل گرفته، به گمانم کمتر اثري هست که اين سه لايه را کنار هم داشته باشد. اين ترکيب، هم رنگ محلي دارد، هم پيام جهاني، و هم عمق نمادين.

 

و پرسش آخر، اگر بخواهيد پيام نهايي رمان را در يک جمله خلاصه کنيد، چه ميگوييد؟

«روز حمله گرگ» داستان ايستادگي است؛ ايستادگي در برابر گرگ‌ها، چه در دشت باشند و چه در مرزها. اينکه هرکس در زندگي‌اش با گرگ‌هايي روبه‌رو مي‌شود، اما شجاعت يعني در چشم گرگ نگاه کني و از او نترسي.