گلستان در تنگناي اقتصادي
تیتر اول |
شهاب حسيني- در گوشهاي از خاک پارسي، جايي که سبزهزارهاي گلستان با جنگلهاي هيرکاني درآميخته و درياي خزر کرانههايش را نوازش ميکند، اين سرزمين، روزگاري نهچندان دور، چون نگيني در سپهر اقتصادي ايران ميدرخشيد.
اما امروز، زيرسايه ناترازيهاي انرژي، سوءمديريت، دخالتهاي نابهجاي مسئولين و تفکرات پوسيده مديريتي، گلستان در مسيري رو به افول گام برميدارد. اين نوشتار، کاوشي است در زخمهاي اقتصاد اين ديار، از ناکارآمديهاي مديريتي تا غفلت از گنجينههاي بيبديل آن، همراه با پيشنهادي براي رهايي با تکيه بر نسل جوان و تغيير نگرش(خداداد کاشي وهمکاران، 1403).
ناترازي انرژي: پاشنه آشيل توليد
گلستان، با ظرفيتهاي بينظير کشاورزي و صنعتي در توليد محصولاتي چون گندم، پنبه و خاويار، ميتوانست پيشتاز توسعه اقتصادي شمال ايران باشد. اما ناترازي انرژي، چون خنجري بر پيکر توليد اين استان فرود آمده است. قطعيهاي مکرر برق و کمبود گاز در فصول سرد و گرم، واحدهاي توليدي را به زانو درآورده و برخي را به مرز تعطيلي کشانده است. براي نمونه، توليدکنندگان خوراک دام از تفاوت فاحش ميان سوخت تحويلي و نياز واقعي واحدها گلايه دارند و ناچار به تأمين سوخت از بازار آزاد شدهاند، امري که هزينههاي توليد را سرسامآور کرده و اعتماد سرمايهگذاران را مخدوش ساخته است (اتاق بازرگاني گرگان، 1404).
دولتمردان با وعدههايي چون توسعه نيروگاههاي خورشيدي و تکميل فاز دوم نيروگاه عليآباد کتول، نويد بهبود دادهاند، اما اين طرحها اغلب در تاروپود بروکراسي و کمبود بودجه گرفتار ماندهاند. گلستان تنها 50 درصد از نياز برقي خود را تأمين ميکند و براي نيمه ديگر به استانهاي همجوار وابسته است، واقعيتي که شکنندگي زيرساختهاي انرژي اين منطقه را عيان ميسازد (شرکت توزيع نيروي برق گلستان، 1403).
دخالتهاي نابهجا: سدي در برابر بخش خصوصي
بخش خصوصي، قلب تپنده اقتصاد هر منطقهاي است، اما در گلستان، اين قلب زير فشار دخالتهاي غيرضروري مسئولين و قوانين دستوپاگير به سختي ميتپد. صدور بخشنامههاي خلقالساعه و تأخيرهاي طاقتفرسا دراعطاي مجوزها، سرمايهگذاران را
از اين خطه فراري داده است. رئيس اتاق بازرگاني گرگان اشاره کرده که ناترازي برق، برخي واحدهاي توليدي را به فعاليت تنها 9 روز در ماه محدود کرده است(اتاق بازرگاني گرگان، 1404). تمرکز بيش از 50 درصد منابع بانکي در تهران نيز دسترسي توليدکنندگان گلستاني به سرمايه در گردش را به شدت محدودکرده است (گزارش بانک مرکزي، 1403).
دخالتهاي بيمورد در قيمتگذاري محصولات کشاورزي(مانند توتون) و موانع صدور پروانههاي صادراتي، فعالان اقتصادي را به استفاده از ظرفيتهاي ديگر استانها واداشته است. اين امر، فرار سرمايه و انتقال فرصتهاي شغلي و ارزش افزوده به مناطق ديگر را در پي داشته و فقدان طرحهاي کلان سرمايهگذاري با مشارکت بخش خصوصي، گلستان را از قافله توسعه عقب نگه داشته است (مير و همکاران، 1396).
ناکارآمدي مديران و تفکر پوسيده: زنجيري بر پاي توسعه
ناکارآمدي مديران و تفکر پوسيده آنها، زنجيري است که پاي توسعه گلستان را بسته است. در بخشهاي کليدي اقتصادي، مانند اداره کل صنعت، معدن و تجارت، و حوزههاي خدماترساني، نظير شرکت توزيع نيروي برق، مديراني با عملکرد ضعيف و رويکردهاي منسوخ، عليرغم نارضايتي عمومي، با تکيه بر رانت و حمايت مسئولين ردهبالاي استان، بر کرسيهاي خود تکيه زدهاند. در اداره کل صنعت، معدن و تجارت، تأخيرهاي مکرر در صدور مجوزهاي معدني و عدم حمايت از واحدهاي توليدي کوچک، سرمايهگذاران را نااميد کرده است. در حوزه برق، مديريت ناکارآمد شبکه توزيع، قطعيهاي گسترده و زيانهاي هنگفت به صنايع را به دنبال داشته است (اتاق بازرگاني گرگان،1404). اين تفکر پوسيده، که در بياعتنايي به فناوريهاي نوين، مقاومت در برابر نظرات کارشناسان جوان و اصرار برروشهاي سنتي
مديريت نمود مييابد، گلستان را از فرصتهاي نوظهور محروم کرده است.
در حالي که جهان به سمت اقتصاد ديجيتال و کشاورزي هوشمند پيش ميرود، مديران گلستان از سرمايهگذاري در فناوريهايي چون آبياري هوشمند يا زنجيرههاي بلوکي براي شفافيت در تجارت محصولات غفلت کردهاند، رويکردي که سرمايههاي انساني و مالي را فراري داده و انگيزه کارآفرينان بومي را به تحليل برده است(تحليل مبتني بر گزارشهاي اقتصادي محلي، 1404).
ناترازي مديريتي: غفلت از گنجينههاي گلستان
بزرگترين آفت اقتصاد گلستان، نه کمبود منابع طبيعي، بلکه ناترازي مديريتي است. اين استان با بيش از 700 هزارهکتار زمين
کشاورزي مرغوب، دسترسي به راهآهن، بنادر خزر و مرز خشکي با ترکمنستان، از پتانسيلهاي بيهمتايي براي تبديل شدن به قطب اقتصادي شمال کشور برخوردار است. اما سوءمديريت و فقدان برنامهريزي منسجم، اين گنجينهها را به حاشيه رانده است. صنايع تبديلي کشاورزي، که ميتوانست ارزش افزوده محصولات را چند برابر کند، همچنان مغفول مانده و خامفروشي، بلاي جان اقتصاد اين ديار شده است (خداداد کاشي و همکاران، 1403). ناکارآمدي نظام مهارتآموزي نيز مصداقي ديگر از اين ناترازي است. استاندار گلستان به شکاف عميق ميان نظام آموزشي و نيازهاي بازار کار اشاره کرده و از نبود نيروي انساني ماهر براي ورود به صنعت گلايه دارد، در حالي که بيکاري گسترده در کنار کمبود نيروي کار، پارادوکسيکال و تأسفبار است(استانداري گلستان، 1404).
تغيير نگرش و اعتماد به نسل جوان: کليدي براي رهايي
براي برونرفت از اين بنبست، گلستان نيازمند تحولي بنيادين در نگرش مديريتي است. اعتماد به نسل جوان و کارشناسان
دستگاههاي اجرايي، که سرشار از ايدههاي نو و آگاهي از روندهاي جهاني هستند، ميتواند روح تازهاي دراقتصاد اين ديار بدمد. اين نسل، با تسلط بر فناوريهاي نوين، قادر است راهحلهايي خلاقانه براي چالشهاي کهنه ارائه دهد، مشروط بر اينکه مديران ارشد دست از دخالتهاي غيرضروري در اقتصاد بخش خصوصي بردارند وفضايي براي مشارکت واقعي جوانان فراهم کنند.
ايجاد شوراهاي مشورتي متشکل از جوانان تحصيلکرده و فعالان اقتصادي، ميتواند پلي ميان سياستگذاري و نيازهاي بازار ايجاد کند. عدم دخالت در قيمتگذاري و صدور مجوزها نيز به کارآفرينان اجازه ميدهد تا با چابکي و خلاقيت، ظرفيتهاي گلستان را شکوفا کنند(اتاق بازرگاني گرگان، 1404).
چشماندازي براي رهايي: بازگشت به بخش خصوصي و انرژيهاي نو
براي برونرفت از اين افول، گلستان نيازمند بازنگري اساسي در رويکردهاي مديريتي و اقتصادي است. نخست، حذف موانع پيش پاي بخش خصوصي، از جمله استعلامهاي زائد و بروکراسيهاي طاقت فرسا، ضروري است.
پيشنهاد کارت طلايي سرمايهگذاري براي تسريع فرآيندهاي صدور مجوز، گامي مثبت در اين مسير است(اتاق بازرگاني گرگان، 1404). دوم، سرمايهگذاري در انرژيهاي تجديدپذير، بهويژه خورشيدي، ميتواند ناترازي انرژي راکاهش دهد. طرحهايي چون احداث نيروگاههاي خورشيدي 2000 مگاواتي، اگر عملي شوند، تحولي درزيرساختهاي انرژي ايجاد خواهند کرد(شرکت توزيع نيروي برق گلستان، 1403). سوم، تقويت صنايع تبديلي کشاورزي و تمرکز بر مزيتهاي بومي، مانند گندم، پنبه و شيلات، ميتواند گلستان را به پيشگام امنيت غذايي کشور بدل کند(خداداد کاشي و همکاران، 1403).
سخن پاياني: نواي اميدي در دل هيرکان
گلستان، اين سرزمين پربرکت، امروز در تنگناي ناترازيهاي انرژي، مديريتي و تفکرات پوسيده، اسير افولي ناخواسته شده است. اما در دل اين چالشها، ظرفيتهايي نهفته است که با مديريت هوشمندانه، اعتماد به نسل جوان واعطاي آزادي عمل به بخش خصوصي، ميتواند اين ديار را به جايگاه شايستهاش بازگرداند. مسئولين بايد ازدخالتهاي نابهجا دست کشيده و با عملگرايي و همافزايي با جوانان خلاق و فعالان اقتصادي، نغمهاي نو دراقتصاد گلستان بنوازند. اين سرزمين، شايسته روزهايي است که هيرکان نهتنها به سبزي جنگلهايش، بلکه به شکوفايي اقتصادش ببالد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
کارشناس صنايع