به ياد فرخي يزدي قضاوت نهايي با ملت است


یاددداشت اول |

 با مسوولیت سردبیر

 

بيست و پنجم مهر ماه سالروز قتل شاعر آزادي خواه لب دوخته فرخي يزدي  در سال 1318است. فرخي يزدي براي نسل انقلابي 57 شاعري نام آشناست، اشعاري که فرخي  به خاطر آنها به دستور پهلوي اول در زندان به قتل و بعدها در انقلاب اسلامي 57 ترانه هاي مهيجي از آنهاساخته شد.

آن زمان که بنهادم سر به پاي آزادي

دست خود ز جان شستم از براي آزادي

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را

مي‌دوم به پاي سر در قفاي آزادي

در محيط طوفان‌زاي، ماهرانه در جنگ است

ناخداي استبداد با خداي آزادي

اگر چه در اين مجال ما را با مباني انديشگي فرخي يزدي کاري نيست اما اگر بخواهيم ترجيع بند سخنان و انديشه هاي فرخي را که در طول مدت عمر پر نشيب و فرازش که زندان و فرار به کشورهاي ديگر را به جان خريد  سخن بگوييم بايد گفت فرخي هيچ گاه از آرزوها،خواسته ها و باورهايش دست نکشيد و ترجيع بند آن خواسته ها آزادي بيان و قلم  و حکومت قانون  بود. فرخي درباره جايگاه اهل قلم معتقد بود:   

 در دفتر زمانه فتد نامش از قلم    

  هر ملتي که مردم صاحب قلم نداشت

در پيشگاه اهل خرد نيست محترم 

 هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت 

 فرخي در طول عمرش  نشريه  طوفان را در ايران و نشريه آتش را در غربت تبعيد منتشر کرد و هيچگاه از باورهاي خود دست نکشيد و آن اعتقادات را به نظم و شعر در نشريات وقت منتشر مي کرد.

به زندان قفس مرغ دلم چون شاد مي‌گردد

مگر روزي که از اين بند غم آزاد مي‌گردد

ز آزادي جهان آباد و چرخ کشور دارا

پس‌از مشروطه با افزار استبداد مي‌گردد

تپيدن‌هاي دل‌ها ناله شد آهسته‌آهسته

رساتر گر شود اين ناله‌ها فرياد مي‌گردد

شدم چون چرخ سرگردان که چرخ کج‌روش تا کي

به کام اين جفاجو با همه بي‌داد مي‌گردد

 شايد کليدي ترين جمله فرخي در آخرين  دادگاهي که او را محکوم به زندان کرد و فرخي از آن جان سالم به در نبرد اين جمله است که گفت: قضاوت نهايي با ملت است.

اينک نيز بايد همواره به اين نکته اساسي توجه داشته باشيم با هر مرام، اعتقاد و باور و با هر روش  مي توان مدعي همه چيز شد اما به خاطر داشته باشيم که قضاوت نهايي با وجدان عمومي  ملتهاست.