فرق انسان و شيطان


یادداشت |

 محمدرضا ايزد

 

گفت شيطان که به ما اَغوَيتني

کرد فعل خود نهان، ديوِ دني

شيطان به خداوند گفت که تو مرا گمراه کردي. او گمراهي خود را به حضرت حق نسبت داد و آن ديو فرو مايه کار خود را پنهان داشت. اشاره به قسمتي از آيه 16 سوره اعراف است. ابليس گفت: پروردگارا به عوض آنکه مرا گمراه کردي، من نيز بررراه بندگانت به کمين مي‌نشينم و آنان را از راه مستقيم تو باز مي‌دارم.

گفت آدم که ظَلمنا نفسَنا

او ز فعل حق نَبُد غافل چو ما

ولي حضرت آدم(ع) گفت: پروردگارا ما به خود ستم کرديم و او همچون ما از حکمت کار حضرت حق بي خبر نبود. اشاره به آيه 23 سوره اعراف است. آدم و حوا گفتند: پروردگارا به خود ستم کرديم و اگر بر ما آمرزش نياوري و رحمت روا    مداري، هر آينه از زيانکاران خواهيم بود. به عبارتي آدم با آنکه مي‌دانست که خالق حقيقي اعمال بندگان، خداوند است با اين حال لغزشي که از او صادر شد به خود نسبت داد نه به خالق.

درگُنَه، او از ادب پنهانْش کرد

زآن گُنَه بر خود زدن، او بَر بَخورد

با آنکه حضرت آدم (ع) مي‌دانست که خالق افعال بندگان، حق تعالي است به جهت رعايت ادب آن را بر زبان نياورد و پنهان کرد و با انتساب آن گناه به خود، از فضل و رحمت الهي برخوردارشد و مقبول درگاه حق گرديد.

بعد توبه گفتنش: اي آدم نه من

آفريدم در تو آن جُرم و    مَحَن ؟

پس از آنکه آدم(ع) توبه کرد، حق تعالي بدو فرمود: اي آدم، آيا آن گناهي که مرتکب شدي و آن رنج‌ها که کشيدي، مگر آنها را من خلق نکرده ام، پس چرا به خود منسوب داشته اي.

نه که تقدير و قضاي من بُد آن

چون به وقت عُذر کردي آن نهان

مگر نه اين بود که تقدير و قضاي من، سبب آن گناه و رنج شد. پس چرا هنگام عذر خواهي، اين مسئله را پنهان کردي؟ آدم به جهت رعايت ادب، گناهي را که تقدير الهي بر او لازم کرده بود و به خود نسبت داد و بدين ترتيب شرط عبوديت را به جا آورد اما ابليس آن را به خدا نسبت داد.

گفت  ترسيدم ادب نگذاشتم

گفت:  من هم پاسِ آنَت داشتم

آدم گفت: ترسيدم که مبادا بي ادبي کنم. حضرت حق نيز فرمود: من هم بدين سبب پاس ادبت داشتم و تو را بخشيدم. در حکايت است که يکي از عارفان در گفت گوي با حق تعالي گفت: اي خداي من تو گناه را مقدّر داشتي، تو آن را اراده کردي، تو آن را در نفس من آفريدي، آنگاه هاتفي در پاسخ او همي گفت: اين شرط توحيد است. پس شرط عبوديت کدام است؟

عارف پاسخ گفت که: من خطا کردم، من مرتکب گناه شدم و من به نفس خود ظلم کردم. پس هاتف پاسخ گفت که من آمرزيدم و من عفو کردم و من رحمت آوردم.

هرکِه آرَد  حُرمت، او حرمت بَرَد

هرکه آرَدقند، لوزينه بَرَد

هرکس که به درگاه الهي احترام گذارد، در عوض اين کار، مورد احترام قرار مي‌گيرد و مثلاً هرکس قند بياورد، حلواي بادام مي‌برد. مصراع دوم از حيث مضمون اشاره دارد به آيه 160 انعام. هر کِه نيکي کند، ده برابر پاداش گيرد و هر که بدي کند فقط به اندازه کار بدش و بدو جزا داده شود و البته که به آنان ستم نرود.