اميد، انسولينِ روح به مناسبت هفته ملي ديابت – 17 تا 23 آبان 1404 «ديابت در مراحل زندگي»
روانشناسی |
مريم تفکر
ديابت تنها يک بيماري متابوليک نيست؛ روايتي است از زيستن با مرزها و در عين حال جستوجوي دوبارهي معنا در دل محدوديتها. هر عددي روي دستگاه قند خون، تنها بخشي از داستان است؛ بخش ديگر، در درون انسان ميگذرد. در ذهن و احساساتي که ميان نگراني، خستگي و اميد در نوساناند. در تجربهي زيستهي بسياري از بيماران، ديابت نهتنها بدن، بلکه روح را نيز درگير ميکند. احساس ناکامي، اضطراب و نااميدي ميتواند فرايند درمان را دشوار کند. درست در همين نقطه است که روانشناسي سلامت وارد ميشود و يادآوري ميکند: «درمان، تنها تزريق انسولين نيست؛ تزريق اميد است». پژوهشهاي روز در حوزهي روانشناسي نشان ميدهد که درمان شناختيـرفتاري (CBT) با تغيير زاويهي ديد نسبت به بيماري، توانايي بيماران را در مديريت استرس، خودمراقبتي و احساس کنترل بر زندگي افزايش ميدهد.در پژوهشي که در قالب پاياننامهام انجام دادم، دريافتيم که اجراي CBT موجب افزايش چشمگير بهزيستي روانشناختي و اميد به زندگي در بيماران ديابتي ميشود. بيماران آموختند که افکار منفي دربارهي آينده را به چالش بکشند و به جاي تمرکز بر ناتواني، بر تواناييهايشان تکيه کنند. اما اميد تنها از منطق و تفکر نميرويد؛ گاه از دل هنر جوانه ميزند. تجربهي کار با بيماران نشان ميدهد که هنردرماني، نقاشي، موسيقي، نوشتن يا خلق با دست ميتواند احساسات فروخورده را آزاد کند، ذهن را آرام سازد و انرژي زيستن را دوباره جاري کند. در بوم نقاشي، همانگونه که رنگها در هم ميآميزند، رنج و معنا نيز در هم تنيده ميشوند و از دل اين پيوند، اميد تازهاي زاده ميشود.
هنر، زبان خاموش روان است؛ زباني که گاه از هر واژهاي درمانگرتر عمل ميکند. اميد، انسولين روح است؛ دارويي که نه در داروخانه، بلکه در آگاهي، معنا و ارتباط انساني يافت ميشود. بياييم در اين هفته ملي ديابت، در کنار آموزش و مراقبت جسم، از تغذيهي روان نيز سخن بگوييم، از مهرباني، از معنا، از اميد و از هنري که ميتواند روان انسان را بازسازي کند.
روانشناس باليني