زميني براي سکونت يا گوري براي ابديت
یادداشت |
ابراهيم سرشار
در چند سال اول انقلاب بازار تعاوني هاي مسکن داغ بود. تقريبا همه ادارات، تعاوني مسکن داشتند و بدون دخالت و حمايت دولت، پولي روي هم مي گذاشتند و زميني مي خريدند و چند سال بعد صاحب مسکن مي شدند. به همين راحتي. هر چند صاحب مسکن شدن امروز، براي جوان ها تبديل به يک آرزوي دست نيافتني شده است، اما آن سالها تعاوني هاي مسکن موفق ترين مسير، براي رسيدن به سرپناه کارمندان و کارگران جوان بودند. سال 61 کارمند راديو گرگان بودم. 96 نفراز کارمندان، پول هايمان را روي هم گذاشتيم و چند هکتار زمين خريديم چسبيده به گرگان در کوي طبيعت. در نقطه شرقي ميدان مدرس. طبيعي بود که زمين چهار هکتاري داخل شهر نباشد مجبور باشيم خارج از شهر زمين بخريم. به اين زمين ها مي گفتند زمين هاي محدوده الحاقي. يعني بزودي جزو محدوه شهر مي شود. اميدها شکل گرفت و راه نجات از مستاجري داشت هموار مي شد. از آن روز تا به امروز 43 سال گذشته است. همه آن جوان هاي شاداب انقلابي تبديل شده اند به پيرمردهايي در آستانه گور ابدي. اما زمين تعاوني مسکن صدا و سيما جزو محدوده شهر نيامد که نيامد. 43 سال هم هست که اين زمين ها قطعه بندي شده و به صاحبانشان تحويل شده. يعني 43 سال است که هيچ دانه اي در آن ها کاشته نشده که بشود گفت زمين هاي کشاورزي و مانع ساخت و سازشان شد. طي اين سالها گرگان تبديل به مرکز استان شد. وسعتي چند برابر يافت، اما اين زمين ها به داخل محدوده نيامد. در عوض رشد شهر به سمت جنگل هاي نهارخوران بود و شهر توسط عده اي از ما بهتران، با درخت خواري و تپه خواري گسترش يافت. اما زمين هاي تعاوني مسکن صدا و سيما و چند تعاوني مسکن ديگر، وارد محدوه نشد. چون قيمت زمين در اين منطقه پايين بود و خوش آب و هوايي جنوب گرگان را هم نداشت. حالا برخي از اعضاي تعاوني مرده اند. برخي نگران سرپناه فرزندان جوان خود هستند و برخي ديگر قيد ساخت مسکن را زده اند و از مسئولين مي خواهند قطعه زمين 43 ساله شان لااقل تبديل به خانه آخرت آن ها شود. دوستي مي گفت وصيت کرده ام وقتي مردم روي زمين خودم دفنم کنند و روزي روزگاري اگر زمين ملحق شد به شهر، نوه هايم کنار قبرم درخت آلبالو بکارند تا قطره هاي خون آلبالو، قطره هاي خون جگرمان را تداعي کند. تا استاندار و شهردار و اداره مسکن و شهرسازي بدانند که خون يک مشت کارمند دولت هم، قرمز تر ازخون صدها بساز و بفروش و زمين خوار است که هزاران مترمربع زمين هاي جنگلي گرگان را تخريب کردند و خانه ساختند و اجازه ندادند يک مشت کارمند بيچاره روي زمين هاي خودشان خانه اي بسازند و صاحب سرپناهي شوند. اميدوارم صداي اين 96 کارمند زنده و مرده تعاوني مسکن به گوش مسئولين شهري برسد که اگر مي توانند اين زمين ها را بياوريد داخل محدوده و اگر هم براي شان مقدور نيست به شهردارشان بگويند که روي اين زمين ها 43 سال است، کشت و زرعي صورت نگرفته و مي توانيد اين زمين ها را تملک کنيد و قبرستاني چهار هکتاري بسازيد تا لااقل جسم حداقل چهار هزار نفر در کنار 96 نفر عضو تعاوني مسکن در آن آرام بگيرند.