فاجعه آبي
یاددداشت اول |
■ فاطمه سراوانی
اوضاع منابع آبي استان گلستان به حدي به بحران رسيده که ديگر نميتوان از کنار آن به سادگي عبور کرد. اين بحران نه تنها در کاهش ذخاير آب پشت سدها بلکه در خشک شدن تدريجي منابع آبي نيز خود را نمايان کرده است.
متاسفانه امروز در گلستان در شرايطي قرار داريم که از 14 سد موجود در استان، 10 سد به طور کامل خشک شدهاند و چهار سد باقيمانده نيز در وضعيت نامناسبي به سر ميبرند. اين وضعيت، زنگ خطر را براي همه به صدا درآورده، اما نکته دردناک اين است که سالهاست که اين هشدارها به گوش مسئولان نرسيده است. روزنامه گلشن مهر از مدتها پيش درباره لزوم مديريت درست منابع آبي استان هشدار داده بود، بارها نسبت به خطرات پيش رو اشاره کرد، اما در کمال تأسف، اين هشدارها بهطور جدي از سوي مسئولان مورد توجه قرار نگرفت و به جاي پاسخگويي، بي توجهي و کمکاري در اين حوزه روز به روز تشديد شد. در همين راستا، رئيسکل دادگستري گلستان بهتازگي اعلام کرده است که پيگيري قضائي ترکفعلها در مديريت منابع آب استان آغاز خواهد شد. آنچه که به نظر ميرسد بيش از هر چيز ديگر در اين بحران مؤثر بوده، عدم اجراي دقيق و بهموقع تکاليف و وظايف محوله به نهادهايي چون جهاد کشاورزي، منابع طبيعي، شرکت آب منطقهاي و آبفا است. اين دستگاهها بهرغم آگاهي از وضعيت بحراني، در انجام اقدامات پيشگيرانه و مديريت بهينه منابع آبي به شدت کمکاري کردهاند. اخطارهاي رسمي که به اين نهادها داده شده، تأکيد ميکند که بايد بدون تأخير و به سرعت در جهت تنظيم الگوي کشت، انسداد چاههاي غيرمجاز، نصب کنتورهاي هوشمند و مديريت مصرف منابع آب گام بردارند. اما آيا اين هشدارها هنوز هم کافي است؟ به نظر ميرسد که با وضعيت کنوني، رسيدن به يک راهحل اساسي بسيار دشوار خواهد بود. فرونشست زمين که بر اثر حفر چاههاي غيرمجاز و برداشت بيرويه از چاههاي قانوني به شدت در حال افزايش است...
خود شاهدي بر اين واقعيت است که در سالهاي اخير کمترين توجه به سياستهاي صحيح مديريتي در اين بخش شده است. اگر بخواهيم ريشههاي اين بحران را بررسي کنيم، بايد به عواملي چون بيتوجهي به برنامهريزيهاي بلندمدت و ناکامي در اجراي طرحهاي آبياري نوين و استفاده بهينه از منابع آبي اشاره کنيم. علاوه بر اين، کمبود مديريت يکپارچه ميان نهادهاي مسئول و عدم هماهنگي ميان دستگاههاي مختلف، بحران کمآبي را در استان گلستان به سطحي رسانده که ديگر راهحلهاي مقطعي نميتوانند آن را کنترل کنند. اگرچه با اين شرايط هيچ راهي جز مديريت دقيق و رعايت مصرف باقي نمانده است، اما شايد بهترين درس اين بحران، ضرورت پيشگيري به جاي درمان باشد. در حقيقت، بحران آب در گلستان بهويژه در سالهاي اخير محصول بيتوجهيها و کاهليهاي بسيار است. وقتي که هشدارها بهدرستي شنيده نميشود و سياستهاي مديريتي بهدرستي پياده نميشوند، نتيجه چيزي جز بحران نخواهد بود. همانطور که در گزارشي بهتازگي منتشر شده، ذخيره آبي سدهاي استان گلستان به تنها 3 درصد کاهش يافته است. اين کاهش غيرقابل جبران در ذخاير آبي، بهويژه براي کشاورزي که بزرگترين مصرفکننده منابع آبي استان است، نشان ميدهد که بحران کمآبي در آستانه تبديل به فاجعهاي جدي است. در اين شرايط، بايد پذيرفت که ديگر نميتوان به راحتي از بحران عبور کرد. تنها چاره، تغيير فوري رويکردها و رعايت اصول مديريت مصرف است. حال که کشاورزي و محيط زيست استان در وضعيت نگرانکنندهاي قرار گرفته، شايد ديگر براي جبران اين کمکاريها دير باشد. با اين حال، اگر از همين امروز اقداماتي جدي در زمينه کنترل مصرف آب، مديريت منابع زيرزميني و استفاده بهينه از سدها انجام نشود، نميتوان چشماندازي مثبت براي آينده اين منطقه در نظر گرفت.
براي پيشگيري از بحرانهاي آينده، نبايد تنها به اعمال فشار از سوي دستگاههاي قضائي و اخطارهاي رسمي بسنده کرد. مسئولان بايد بدانند که حفظ منابع آبي استان نهتنها به نفع محيط زيست، بلکه به نفع آينده اقتصادي و اجتماعي گلستان است. اگر اين فرصت را از دست بدهيم، نهتنها استان گلستان، بلکه بسياري از نقاط کشور با مشکلات جبرانناپذير مواجه خواهند شد.