آزارهاي شبانه‌ي شهرداري


پیام شهروندان |

بيش از يکي دو سال است که شهرداري گرگان، شايد با يک بخش‌نامه‌ي سراسري، برنامه‌ي روزانه‌ي رُفت‌وروب شهر را به ساعات شب منتقل کرده است و پاک‌بانان شهر هم از آغاز تاريکي شب تا دقايقي بعد از خروس‌خوان صبح مشغول زدودن خيابان‌ها و کوچه‌هاي شهر و محله‌ها از گرد و خاک و برگ درختان هستند. اين برنامه‌ي شبانه در کنار خوبي‌هايش ايرادهايي هم دارد که اگر با هم در يک ترازو سنجيده شود چربش ايرادها به خوبي آشکار مي‌شود. اگرچه تميز کردن شهر در ساعات شب به دليل رفت و آمد کم‌تر مردم و ماشين‌ها به مراتب آسان‌تر است و صبح اول وقت، مردم وقتي به خيابان‌ها و کوچه‌ها پا مي‌گذارند، ديدن خيابان‌ها و کوچه‌هاي تر و تميز و شسته‌رفته در نشاط و شادابي روحيه‌شان تأثير به‌سزايي دارد، اما از سوي ديگر در اين برنامه براي حفظ جان پاک‌بانان زحمت‌کش شهر هيچ طرح و برنامه‌اي فکر نشده است. اگرچه اغلب آنان لباسي به رنگ نارنجي مي‌پوشند و حتا نوار شب‌رنگي به لباس‌شان مي‌دوزند که با کم‌ترين نور به چشم مي‌آيد، اما سرعت شبانه‌ي ماشين‌هاي عبوري به دليل خلوتي شهر و به‌ويژه در بزرگ‌راه‌ها گاه حوادث جبران‌ناپذيري به وجود مي‌آورد که براي پيش‌گيري از آن هيچ تمهيدي انديشيده نشده است و تازه‌ترين نمونه‌ي آن کشته شدندچهار پاک‌بان تنها در يک شب در يکي از بزرگ‌راه‌هاي تهران است درحالي‌که در اغلب شهرهاي جهان عمده‌ي کار نظافت خيابان‌ها با ماشين انجام مي‌شود و نيروي انساني نقش چنداني در آن ندارد. از سوي ديگر تاريکي شب مانع از ديد کامل پاک‌بان‌ها در هنگام کار مي‌شود. اخيراً ديده شده است که اين دسته از کارگران شهري چراغي مثل چراغ معدن‌کاران بر پيشاني مي‌بندند و جالب اين‌جاست که هر پاک‌بان  چراغ مورد نيازش را با هزينه‌ي شخصي مي‌خرد، يعني شهرداري با آن همه دبدبه و کبکبه و گاه خاصه‌خرجي‌هاي آن‌چناني از خريد ابزار کار براي کارکنانش عاجز است. گويا اگر با همين فرمان پيش برود کارمندان دفتري‌اش را نيز ناگزير کند که قلم و کاغذ مورد استفاده‌ي خود در دواير مختلف شهرداري را از جيب مبارک بخرند!

مشکل ديگر رفت‌وروب شهر بخش نقل و انتقال زباله‌هاست که آن‌هم شبانه انجام مي‌شود. البته کار شبانه‌ي کاميون‌هاي حمل زباله از اين جهت بهتر است که رفت و آمد اين کاميون‌ها باري بر ترافيک فشرده‌ي روزانه اضافه نمي‌کند، اما به شرطي که تا ساعت 9 يا 10 شب که معمولاً مردم بيدار هستند کارشان را به پايان برند نه در ساعت 2 يا 3 نيمه‌شب. هر کاميون وقتي پاي جعبه‌ي زباله مي‌ايستد، همان ترمز کردن و ايستادن، صدايش گوش‌خراش است. بعد از آن صداي حرکت جعبه‌ي زباله  و وصل کردنش به اهرم‌هاي بالابرنده عقب ماشين که با سر و صداي زياد همراه است و گاهي داد و بيداد کارگران با صداي بلند و دوباره صداي گاز وحشت‌ناک کاميون براي بلند کردن جعبه و تکاندنش براي تخليه و بعد صداي کوبيدن آن بر زمين و در جاي خود قرار دادنش و دست آخر صداي حرکت کاميون همراه با گاز زياد و صداي مهيب آن که تمام ساکنان اطراف را از خواب مي‌پراند.

چند بار با راننده‌ي کاميون و کارگرانش حرف زدم و پرسيدم چرا اين‌وقت شب؟ چرا کمي زودتر نمي‌آييد؟ و هربار جوابم اين بود که به ما ربطي ندارد. ما ساعت تعيين نمي‌کنيم. به ما برنامه مي‌دهند و ما طبق آن عمل مي‌کنيم، يعني باز هم همه‌ي امور به واحد خدمات شهرداري و برنامه‌ريزي نادرست و فکر نشده برمي‌گردد.

مردم طي روز تنش‌هاي بسياري را تحمل مي‌کنند و حالا آمده‌اند دمي استراحت کنند و لحظه‌اي آن تنش‌ها را موقتاً به فراموشي بسپارند، اما مگر سر و صداي کاميون‌هاي حمل زباله مي‌گذارد؟ بعد از کلي غلت و واغلت تازه دارد چشم‌مان گرم مي‌شود براي خواب که کاميون‌هاي مردم‌آزار همه را بي‌خواب مي‌کنند.

25/8/1404