در احوالات نانوايي ها


پیام شهروندان |

پشت شيشه‌ي اغلب نانوايي‌هاي شهر اطلاعيه‌اي چسبانده‌اند که خبر از ساعت‌هاي آغاز و پايان کار نانوايي، تعداد سهميه‌ي آرد، قيمت نان و...مي‌دهد. حال بگذريم که بسياري از نانوايي‌ها به اين برنامه کار نمي‌کنند. اگر يک نانوا زودتر از خواب بيدار شود، کارش را هم زودتر شروع مي‌کند و زودتر هم به پايان مي‌برد و اگر ديرتر بيدار شود برعکس، اما به‌طور معمول اگر ساعت 5/8 تا 9 بامداد براي خريد نان بروي، دست خالي برمي‌گردي و در همان حال نانوايي‌هاي آزادپز تقريباً در تمام ساعت روز نان دارند، اما به قيمتي به‌مراتب گران‌تر. پرسش اساسي اين است که اصطلاح آزاد‌پز يعني چه و از کجا آمده است؟ براي يک کالاي واحد چرا قيمت‌ها گوناگون است؟ يعني يک شهر و صد نرخ؟ مگر دولت متعهد به برآوردن حداقل نيازهاي مردمي نيست که او را با رأي خود بر سر کار آورده‌اند؟ پس اين‌همه ماليات‌هاي رنگارنگي که با ترفندهاي گوناگون از مردم گرفته مي‌شود کجا هزينه مي‌کنند؟ چه چيزي ضروري‌تر از برآوردن حداقل نيازهاي مردم؟

نان قوت لايموت همه‌ي مردم است و نياز اساسي آن‌ها و از ديرباز دولت‌ها متعهد به تأمين نان مردم با پرداخت يارانه بوده‌اند حتا در بلبشوي دوران قاجار هم دولت‌ها از زير بار اين تعهد شانه خالي نمي‌کرده‌اند. چرا امروز دولت‌ها روزانه از گوشه و کنار اين حداقل يارانه مي‌زنند؟ مگر مقدار جمعيت کشور مشخص نيست؟ مگر آمار مصرف نان روزانه‌ي هرنفر معلوم نيست؟ چرا دولت آرد را به دو و بلکه چند قيمت به نانواها مي‌دهد؟ شايد بگويند برخي از اين يارانه‌ها سوءاستفاده مي‌کنند و قسمت عمده‌ي نان صرف غذاي مرغ و خروس و گاو و گوسفند مي‌شود. بله. امکان چنين سوءاستفاده‌اي هست که البته آن‌هم باز به عمل‌کرد دولت و مديريت نادرست آن براي تأمين نهاده‌هاي دامي برمي‌گردد، اما از سوي ديگر وقتي وزير اقتصاد دولت سيزدهم با غرور و سربلندي اعلام کرده بود ما امروز مي‌دانيم که چه کسي، چه تعداد و از کدام نانوايي نان خريد مي‌کند،چه‌گونه نمي‌توانند از خريدهاي غيرمتعارف نان پيش‌گيري کنند؟ آن دام‌دار بيچاره  اگر نهاده‌هاي دامي با قيمت مناسب و مقدار مورد نياز  را بتواند به آساني تهيه کند ديگر چه نيازي به ايستادن در صف‌هاي نانوايي و مصرف نان براي خوراک دام دارد؟ سرشماري دام و طيور و صدور شناس‌نامه براي آن و صاحبش چه‌قدر کار مي‌برد؟

مدتي‌ست که براي نانوايي‌ها کارت‌خوان‌هاي ويژه‌اي درنظر گرفته‌اند و به‌نوعي نان را هم جيره‌بندي کرده‌اند تا مثلاً جلوي سوءاستفاده از مصرف نان گرفته شود. مثلا با هر کارت بانکي فقط 10 عدد نان بربري مي‌شود خريد، اما طبق معمول که در برابر هر ترفند دولت مردم بدلش را رو مي‌کنند، هرکس مي‌تواند با تهيه چند کارت، روزانه 50 يا 60 يا 70 نان بگيرد و براي دام و طيورش ببرد. از ديگر مشکلات مصرف بي‌رويه‌ و خارج از قاعده‌ي نان حضور پرشمار مهاجرين و اتباع بيگانه است که بخش قابل توجهي از مصرف نان کشور به آنان مربوط مي‌شود. اصل موضوع مهاجرت مورد بحث نيست. امروز بسيار از ايرانيان هم به کشورهاي ديگر مهاجرت کرده‌اند، موضوع مهم تعداد اين مهاجرين نسبت به جمعيت اصلي کشور و شرايط اقتصادي دردناک کشور ميزبان است که از برآوردن نيازهاي اوليه مردم بومي خود هم ناتوان است. نمونه‌ي ديگر اين بلبشو قاچاق 800 تن آرد است که 22 نانوايي  در آن دخالت داشتند و اين داستان يک سال ادامه داشت که تازه‌گي‌ها کشف شد. اين آرد قاچاق شده توسط يک شرکت که غذا براي حيوانات تهيه مي‌کرد مصرف شده است.

وقتي با کمي احساس مسئوليت و برنامه‌ريزي درست و کار را به دست کاردان سپردن، کارها روي روال درست پيش خواهد رفت، چرا کسي به آن توجه نمي‌کند؟ چرا همه‌ي کارهاي دولت هردمبيل و باري به‌هرجهت است؟ چرا يک مديريت اصولي و درست براي کارهاي مختلف در پيش نمي‌گيرند که مردم براي هرموضوع کوچکي اين‌قدر غرغر نکنند و اعصاب خود را نخراشند؟ چرا عاقل کند کاري که...