درس هايي از قندهاري


یاددداشت اول |

■ احسان مکتبی

 

حجه الاسلام والمسلمين قندهاري نماينده دوره پنجم و ششم مردم گرگان و آق قلا و باني استان شدن گرگان و دشت بيش از بيست سال است که دنيا را به اهلش واگذاشته است و در اين سالها همه دوستان و نزديکان او وقت داشته اند که در درس هايي که مي توانستند از زندگي کوتاه او بگيرند، بينديشند. بنابراين  شايسته است  قدري تامل کنيم و  بينديشيم که آيا از آن طلبه انقلابي  که در نهايت به  اصلاحات  رسيده بود و معتقد بود جامعه عاقل يک بار انقلاب مي کند و يک عمر اصلاحات آيا نکته ها و پندهايي آموخته ايم و اگر آموخته ايم، آيا آنها را به کاربسته ايم. يا آنکه  قندهاري نيز براي ما مانند بسياري از آموزه ها، اينک يک پديده شعاري است و بهانه اي است  براي دورهمي هاي سياسي و اجتماعي.  آيا به اين فکر کرده ايم که مهمترين درسي که مي شود از قندهاري گرفت پذيرش تغيير بود، تغيير از رييس امر به معروف و نهي از منکر به پذيرش تنوع و تکثر، گذر از فقه به اخلاق، عبور از نگاه سطحي به پديده ها و دقت در کنه آنها  و اما در کنارتغيير، بايد قندهاري را در مفهوم  نهاد جستجو کرد.  قندهاري با همه جواني اين را به فرايت دريافته بود که تنها انديشه هايي بر جاي مي ماند که توان نهادينه شدن داشته باشد، انديشه بدون نهاد ماندگار نيست و نخواهد بود، بنابراين دوستان را جمع کرد و اتحاديه انجمن هاي اسلامي را راه اندازي کرد، تا انديشه ها و باورهايش را در مسيري نهاد مند اجرايي کند. نهادي که هنوز نشانه هايي از پايندگي و پويندگي را با خود دارد و با آنکه سالهاست نيازمند بازسازي و نوسازي است وشوربختانه  فرايند انتخاب در آن به پروژه انتصاب تبديل شده است اما هم چنان نماد تيز هوشي و دانايي انساني است  که دقيق تر مي ديد و بيشتر مي فهميد و از هم عصران خود چند دهه پيش تر بود. روحش شاد و يادش مانا .

 

صاحب امتياز