صداهاي برتر اما پنهان از گوش جامعه


یادداشت |

 محمود شفيعي 

وقتي در يک موسسه تحقيقاتي درباره تاريخ اسلام کار مي کردم، با خواندن تعدادي از کتاب هاي کلاسيک تاريخ اسلام اين تصور به من دست داد که غير از حاکمان و اقدامات جنگي-تهاجمي آنها بر ضد دشمنان داخلي و خارجي خود، گويي در جوامع اسلامي هيچ خبري نبوده است. وقتي تاريخ طبري، الکامل في التاريخ، مروج الذهب، فتوح البلدان، تاريخ ابن خياط و منابع مهم تاريخ اسلام را مطالعه مي کني، متوجه مي شوي که فقط خلفا و سلاطين اند که در اين جوامع زيسته اند. در واقع، با خواندن اين کتاب ها نمي توان باور کرد اساسا در ميان مسلمانان جامعه اي وجود داشته است. آنچه باورپذير مي گردد اين است که گويي اجتماع در اراده حکومت ادغام شده است.

امروز هم، ما وقتي به شکل غير رسمي از ظرفيت بي نظير انساني جامعه خودمان خبردار مي شويم، که چه انديشمندان بزرگي و متفکران ارزشمندي در بسياري از حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، جامعه شناختي، فرهنگي، روانشناختي، حقوقي، فلسفي، الهياتي و ديگر دانش هاي رايج را در خود جاي داده است، حيرت زده مي شويم؛ اما صد دريغ که کمتر و شايد اصلا صداي اين نيروي بزرگ انساني به گوش عموم مردم از رسانه ملي نمي رسد. چقدر زجر آور است که کليشه هاي جمع محدودي صدها بار در فضاي عمومي منتشر شود و جامعه خواسته يا ناخواسته گوششان بدهکار شنيدن صداي اين گروه هميشه در صحنه باشد؛ اما انديشه هاي فاخر در بسياري از حوزه هاي زندگي، به گوش مردمان نرسد!

اگر بناست گفت و شنود خاستگاه آگاهي بيشتر، رشد همه جانبه شخصيت انسان ها، همنشين سازي ايمان ورزي با تفکر و تدبر، افزايش صلح و آزادي، و گسترش انس و الفت در جامعه قرار گيرد، با خفتن صداي انديشه هاي گوناگون و شنيدن پيوسته يک صداي هميشه تکراري، نه تنها چنين هدفي به چنگ نمي آيد که زمينه مرگ انديشه ها و افسرده شدن روان ها فراهم مي گردد.

 

استاد علوم سياسي