نقدي بر نمايش کمدي تراژدي «دوئل» نويسنده و کارگردان: ابوالقاسم مهدوي يک متن هوشمند
نقد |
الف– دشتي
نمايش کمدي تراژدي «دوئل» تازهترين تجربه ابوالقاسم مهدوي در حوزه کمدي تراژديست، اثري که با اتکا به موقعيتهاي کميک، تعليق رواني و شخصيتپردازي تيپ- محور ، اما چندلايه، تلاش ميکند تصويري کوچک اما گويا از بحران انسان معاصر ارائه دهد. «دوئل» در يک آپارتمان کوچک، با امکانات محدود اما هوشمندانه، جهاني ميسازد که در آن سه انسان درگير دروغها، آرزوها و شکستهاي خود هستند. در واقع در پس ساختار دراماتيک؛ نبردي پنهان در زير پوست طنز جاريست.«دوئل» نمايشيست که با وجود ايده جذاب، در بستري کمامکانات شکل گرفته اما تماشاگر را غافلگير ميکند؛ نه بهدليل فرم غيرمنتظره، بلکه بهخاطر ضربههايي که در لايه زيرين روايت فرود ميآورد. اين نمايش کمدي–تراژدي، بيش از آنکه بخواهد سرگرم کند، قصد دارد از ميان خنده، نيشي به انسان امروزي بزند؛ انساني که در تقلاي بقا، دستوپا ميزند و در نهايت، مقابل ساختارهاي بزرگتر شکست ميخورد.نمايش کاملاً در يک آپارتمان کوچک ميگذرد؛ انتخابي که هم فرصت است و هم دام. اگرچه کارگرداني در بسياري از لحظات توانسته از اين محدوديت به نفع تعليق و تنش استفاده کند، اما ريتم روايت در پارهاي از صحنهها دچار افت انرژي و کشآمدگي ميشود.با اين حال، هوشمندي متن در پوشاندن اين ضعفها با طنز موقعيت، باعث ميشود تماشاگر از مسير اصلي داستان جدا نشود.در واقع طنز نمايش که بر کمدي موقعيت بنا شده، هم نقطه اوج کار است و هم محل جديترين نقد. در لحظاتي، شوخيها بهجا، بهموقع و دقيقاً روي مرز جنايت و کمدي حرکت ميکنند و تماشاگر را به هيجان مياندازند. اما گاهي ديالوگها از جنس «پُر کردن لحظه» هستند و ضربه کميک لازم را ندارند. اين نوسان، ضربههايي به ضرباهنگ کلي کار ميزند.
«دوئل» برخلاف بسياري از نمايشهاي واقعگراي داخلي، سعي نميکند شخصيتها را قرباني صرف شرايط اجتماعي نشان دهد. فري، ادي و خانم هارپر هر سه زخمي هستند، اما در عين حال خود بخشي از فاجعهاند.
فري با بازي مهدي کاويان، با گذشتهاي آشفته و خشم فروخورده، ادي با بازي هومن صالحي، با سادهلوحي خطرناک و گناهي دروني، و خانم هارپر با بازي آناهيد شمالي، با جاهطلبي بيپروا، هرکدام نماينده بخشي از جامعهاند که سقف بلند روياهايشان با ديوارهاي واقعيات خرد شده است که در طول نمايش در خواهيم يافت که هر سه قرباني جامعه بي رحمند و اين تيزبيني در شخصيتپردازي، يکي از نقاط قوت اثر است.
درشخصيتپردازي اين اثر ما شاهد تيپهايي هستيم که در روند نمايش، تبديل به شخصيت ميشوند.
فري، ادي و خانم هارپر در ابتدا بهعنوان تيپهاي آشنا معرفي ميشوند، فري مرد بدبين و خاموش که در مقابلش ادي مردي سادهدل و کودکوار است و اما خانم ماري هارپر در قامت زني جذاب و فرصتطلب در مقابل آنهاست.در واقع ، متن ، با هوشمندي، سعي دارد لايههايي از پيشينه و جراحتهاي عاطفي آنان را کمکم آشکار کند تا مخاطب پس از خنديدن، با حقيقتي تلخ مواجه شود: بله دوئل سعي دارد بما بگويد که هيچکدام برنده اين دوئل نيستند و در دوئل همه قرباني و بازنده اند.فري با گذشته خانوادگي زخمي، بهدنبال حقخواهي است. ادي با گناهي مخفي زندگي ميکند و خانم هارپر نمادي از طبقهاي است که قدرت را تنها ابزاري براي بقا ميداند. اين سه شخصيت، هم در تقابل و هم در نياز مشترکشان به «نجات»، شالوده انساني نمايش را تشکيل ميدهند.
در طراحي صحنه اگرچه تقريباً مينيمال است اما کارآمد و نمادين طراحي شده است و کارکردي دقيق دارد اما کاملاً محافظهکارانه.قفسههاي کتاب، ميز وسط و پنجره مرکزي، کارکرد روايي و نمادين خوبي دارند، اما در هيچ لحظهاي تبديل به عنصر «غافلگيرکننده» نميشوند.در واقع، صحنه از نمايش پيروي ميکند، نه اينکه به آن نيرو بدهد. با اين حال وجود دو قفسه کتاب در دو سمت صحنه از يکسو فضاي کتابفروشي را تداعي ميکند و از سوي ديگر، خط تقابل دائمي دو شخصيت مرد را يادآور ميشود و مهمتر ديوارهاي هريک در طرفين با تصاويري که به شخصيتهاي پنهان آندو هويت ميبخشد. در اين ميان پنجره مياني در انتهاي صحنه، تنها نقطه ي تنفس بصري صحنه، نمادي از دنياي خارج است. جهاني که نه به شخصيتها اميد ميدهد و نه قرار است آنها را نجات دهد.
نورپردازي نيز با ترکيب سايه و رنگهاي محدود در تابلوهاي جداگانه، تلاش کرده تا فضاي تعليق و جنايت را در دل کمدي حفظ کند.و اما بازيها که به زعم بنده، بهجهت کاراکتر هاي بازيگران و انتخاب درست آنان، در جاهايي بسيار عالي بنظر ميرسند. سه بازيگر اصلي نمايش، با هدايت کارگردان و توانمندي که در آنها سراغ ميرود، موفق شدهاند دوگانه ي «کمدي- تراژدي» را در اجرا نگه دارند. ريتم درست ديالوگها و استفاده از مکثهاي حسابشده، به خلق لحظههايي منجر شده که تماشاگر در آن هم ميخندد و هم نگران ميشود.
بازيگر نقش خانم هارپر با حضور جسورانه و تسلط بر زبان بدن، نقش محوري نمايش را شکل ميدهد و در لحظاتي، تعادل صحنه را مديريت ميکند. بازيگران مرد نمايش نيز با اجراي کنترلشده، از تيپبودن عبور ميکنند و به شخصيتهايي تبديل ميشوند که مخاطب به آنان باور پيدا ميکند و در مواقعي با الهام از زوج کمدي لورل و هاردي، گويي اداي دين کارگردان به آندو را بازي ميکنند. بيشک دو کاراکتر فري و ادي، با تسلط بر بازي و خودباوري شخصيت هاي قصه، هريک پارتنر شايسته اي براي ديگري بوده است. ... در کل نمايش کمدي تراژدي دوئل با فرياد بيصدا ميگويد که هيچکس در عرصه دوئل، پيروز نيست. در پايان بندي نمايش، قبل ازخود نمايش، اين نويسنده اثر است که با شکستن رؤياي سه شخصيت نمايش، تابلوي تلخ نهايي را رقم ميزند و ما را به نقطه ي اوج پيام اجتماعي اثر ميرساند و از دل کمدي، يک تراژدي خلق ميشود گويي در جهاني که قواعدش توسط قدرت تعيين ميشود، رقابت بين انسانهاي آسيبديده، تنها به فرسودگي بيشتر آنان ميانجامد.
«دوئل» نمايشيست بي ادعا از ابوالقاسم مهدوي که قبل از کارگرداني، در عرصه نمايشنامه نويسي سالها در حال فعاليت است. کارگردان اثر با انتخاب درست بازيگران در همان ابتدا، کيفيت اثر خود را تضمين کرده است که ايکاش ميتوانست با مديريت در تايم نمايش به نمايش حساب شده تري ميرسيد. نمايش دوئل اثريست که از دل کمدي، حقيقتي تلخ درباره شکستهاي فردي و اجتماعي بيرون ميکشد. اين نمايش نشان ميدهد حتي در محدوديتها نيز ميتوان جهاني دراماتيک ساخت که مخاطب را بخنداند، نگران کند و در پايان، به فکر فرو ببرد.
«دوئل» اثري است که جسارت بيان دارد، طنز تلخ را ميشناسد و تلاش ميکند از دل محدوديتها، نمايشي سرپا خلق کند. اين اثر به مخاطب يادآوري ميکند که در جهان امروز، شکست هميشه نتيجه نداشتن قدرت نيست؛ گاهي نتيجه نداشتن همبستگي است. لازم به ذکر است اين نمايش در سي و ششمين جشنواره تئاتر استان گلستان ( آبانماه 1404)، موفق به کسب جوايز زير شده است: رتبه اول بازيگري مرد براي هومن صالحي./ رتبه دوم بازيگري زن براي آناهيد شمالي/ رتبه سوم کارگرداني براي ابوالقاسم مهدوي/ رتبه اول طراحي لباس براي پريسا تهانيان