صداقت و سياست


یادداشت |

محمود شفيعي

 

1. همه ما در هنگام سخن گفتن:

الف. گاهي درباره رخدادهايي خبر مي‌دهيم که در بيرون اتفاق افتاده اند.

ب. در مقابل، گاهي نه از حادثه اي بيروني، بلکه از وضعيت دروني خودمان اطلاعاتي را در اختيار مخاطبان قرار مي دهيم.

ج. شکل سومي از ارتباط زباني وجود دارد  که در آنجا گوينده سخن، نه درباره رويدادهاي قابل مشاهده بيروني خبر مي دهد و نه مستقيم از آن اوضاع و احوالي سخن مي گويد که در جهان دروني خود از آن وضعيت برخوردار است؛ بلکه با سخن گفتن، مي خواهد در جهان بيروني واقعيتي ايجاد گردد. به عنوان مثال، گاهي گوينده فرماني صادر مي کند، گاهي آرزوهايي را بر زبان مي آورد، همچنان که ممکن است به کسي وعده يا وعيد، هشدار يا مژده اي بدهد.

2.سخن، چه در وضع خبري و چه در صورت انشايي، ارتباط انسان ها با همديگر در جامعه را برقرار مي سازد. ارتباط هاي انساني که با واسطه زبان برقرار مي گردد، ممکن است ارتباطي معتبر و ممکن است ارتباطي مخدوش شناخته شود.

3.مي توان اين پرسش را مطرح کرد که معيارهاي ارتباط معتبر و مخدوش چيست. در پاسخ به اين پرسش بايد گفت که سه معيار گوناگون براي سنجش ارتباط زباني معتبر و نامعتبر وجود دارد: صدق، صداقت و تناسب.

4. صدق معيار اعتبار سخني است که خبري از بيرون را در اختيار شنونده قرار مي دهد. در مقابل صداقت معيار اعتبار سخني است که گوينده آن سخن خبري را از اوضاع و احوال جهان دروني خودش در اختيار مخاطب يا مخاطبان قرار مي دهد. تناسب اما معيار سنجش اعتبار ارزش هاي پذيرفته شده در يک جامعه است. به عنوان مثال، وقتي يک فرمانده به سربازانش در جبهه جنگ بر ضد متجاوزان به خاک يک کشور، دستور گشودن آتش مي دهد، اين دستور از اعتبار کافي برخوردار است؛ چرا که فرمانده در چارچوب ارزش دفاع از سرزمين بر زير دست خودش در زمان مناسب دستور صادر کرده است.

5. سخني که جنبه خبري دارد و معيار درستي و نادرستي آن با صدق و کذب يا باصداقت و فريبکاري سنجيده مي شود، پاي اخلاق را ميان ارتباطات اجتماعي مي گشايد. در فضاي اخلاقي روزمره، آنچه بيشتر مورد تاکيد واقع مي شود، راست گفتن فرد و پرهيز از دروغ گويي در هنگام خبر دادن از جهان بيروني است. البته که راستگويي به همين معنا در  کتاب آسماني قرآن کريم، سيره و سخنان معصومان (ع) نيز بسيار مورد سفارش قرار گرفته است.

6. با اين حال، درک عمومي اين است که بزرگترين معضل اخلاقي در جامعه امروز ايران نه از ناحيه غلبه دروغ بر سخن راست، که آن هم در جاي خود چالش بزرگي است، بلکه چيرگي فريبکاري بر صداقت است.

7. به نظر مي آيد، زشتي فريبکاري در ادبيات قرآني بسيار فزونتر از زشتي دروغ گويي و فضيلت صداقت هم از فضيلت راستگويي بالاتر است. هر چند کسي که دروغ مي گويد يا فريبکاري مي کند، در هر دو صورت، ديگران را به اشتباه مي اندازد؛ اما در مورد دروغ گويي، رفع اشتباه و اثبات شدن دروغ گوينده از راه آزمايش صحت سخن با تجربه بيروني، آسانتر از کشف فريبکاري گوينده است. دست يابي به درون افراد به آساني ممکن نيست و زماني طولاني مي خواهد تا به تدريج با يافتن تناقض گويي انسان فريبکار در يک بازه زماني طولاني مدت، فريبکاري او را بر ديگران بر ملا سازد.

8. در زبان قرآن صدق و کذب به هر دو معنا آمده است؛ يعني گاهي منظور از صدق همان راست گفتن از عالم بيرون، اما گاهي منظور از آن داشتن صداقت در سخناني است که از عالم درون فرد حکايت مي کند. کذب هم گاهي در معناي دروغ رايج و گاهي به معناي فريبکاري در پوشاندن عالم دروني در عرصه سخن گفتن آمده است. خداوند منافقان را دروغ گو و در مقابل پيامبران ص را راستگو خطاب کرده است. وقتي منافقان به پيامبري پيامبر ص شهادت مي دادند، دروغ گويي آنان مربوط به جهان بيروني نبود، بلکه به عالم درون آنها مربوط مي شد که به گفته خود اعتقاد نداشتند، اما فريبکاري مي کردند. در مقابل، صادق بودن پيامبران ص علاوه بر راست گويي آنان درباره جهان خارج، به صداقت آنان در هنگام ارتباط زباني با مردمان خود نيز مربوط مي گشت.

9. شايد بتوان مدعي شد که از نگاه قرآن صداقت هم، مصداقي از صدق و فريبکاري هم نوعي از دروغ است؛ چرا که بالاخره در هنگام سخن گفتن از درون، گوينده با استفاده از جمله هاي خبري مي خواهد از يک واقعيت از پيش واقع شده در درون خود خبر دهد. آنچه در جهان هستي حادث مي گردد جايگاهش يا درون آدم هاست يا بيرون آدم ها. در هنگام سخن گفتن با جمله هاي خبري، گوينده از اين رخدادهاي واقع شده در درون خودش يا واقع شده در جهان بيروني خبر مي دهد.

10.  راستگويي کامل اخلاقي بدون دست برداشتن از فريبکاري و رو آوردن به صداقت دست نايافتني است. بيشترين بار دروغ نه از ناحيه دروغ هاي بيروني که البته آن هم بسيار زشت است، بلکه از دروغ هاي دروني برمي خيزد. هر يک از ما اگر روزي يک دروغ بيروني بگوييم، ممکن است ده دروغ دروني هم مرتکب شويم؛ اما به دروغ هاي بيروني توجه بيشتري داريم و از دروغ هاي دروني بيشتر غافل مي شويم.

11. در جامعه برخوردار از آرامش، آسايش، صلح و دوستي بيش از صدق، صداقت وجود دارد و کمتر از دروغ، فريبکاري است که در روابط اجتماعي کنار گذاشته شده است.

12. هر چند عرصه سياست در واقعيت بيروني عرصه دروغ و فريبکاري شناخته شده است، اما سياست سالم، اخلاقي و خدا پسندانه متعلق به حکمراناني است که دروغ و فريب را در عرصه سياست خارجي براي مهار اهريمنان بکار مي گيرند و در برابر مردمان خود از هر قشر و طبقه اي باشند، با صداقت و راستگويي برخورد مي کنند. سياستمدار در جامعه توسعه يافته دروغ و فريب را، نسبت به مردمان خود، همچون خوردن مرده و مردار مي داند که هيچگاه مگر در هنگام ضرورت و اضطرار، بدان نزديک نمي شود. صداقت حاکمان برانگيزاننده صداقت جامعه و فريبکاري آنان برانگيزاننده دروغ و فريبکاري در جامعه است.

27آذر1404

@Mahmood_shafiee

 

استاد علوم سياسي